باید توجه داشته باشیم که هیچکدام از ما رفیق متربی نیستیم
بلکه مربی دلسوز و ناصحی هستیم که برای هدایت از در دوستی با او وارد می
شویم و درست به همین دلیل است که باید مواظب باشیم هیچگاه رابطه عاطفی ما و
متربی به مرحله وابستگی عاطفی تنزل پیدا نکند.
نوجوان تا وقتی در عالم فیلم های هندی سیر می کند، کل رفاقت را در این می داند که "یک دوست" حتی حاضر باشد جانش را فدای دیگری نماید. در ارتباط شناختی
هم هنر مربی به آن است که در روح و روان متربی نفوذ کند و ضعف ها و
توانمندی های او را بشناسد تا بتواند برای هرکس نسخه ای منحصر به فرد و
مناسب روحیات وتوانمندی های او را تدوین کند. همچنین
برای موفقیت در بکارگیری ابزار تشویق باید مراقب بود که در دام "خطای هاله
ای" گرفتار نشویم یعنی دلیل ما برای تشویق فرد، داشتن صدای خوب، صورت
نیکو، هوش سرشار، خانواده متدین و موفق و توان مالی و از این دست نباشد.
اما کار تربیت یعنی خروج از دنیای تخیل و آرزوهای بی پایه و اساس و ورود به دنیای واقعیت ها.
در دنیای تربیت، دوستی برای دوستی معنا ندارد بلکه در این وادی، هدف از دوستی رشد، تعالی و هدایت انسان هاست.
مربی باید در دایره ارتباط کلامی خود با متربی به مرور زمان، انتظارات،
هنجارها و ارزش های گروه را به متربی انتقال دهد تا او را از سردرگمی و
بلاتکلیفی خارج نموده و با اهداف گروه آشنا نماید.
وبالاخره از آنجا که تشویق، تقویت کننده رفتار مثبت در متربی است مربی به ناچار با اعضای گروه ارتباط تشویقی و تنبیهی نیز دارد.
تشویق می تواند در گروه با بذل توجه به فرد صورت پذیرد. اما یادمان باشد که
مرز ارتباط تشویقی با افراد آن است که آنان را دچار توهم خود برتر بینی
نسبت به سایرین نکند. برای امور پیش پا افتاده، ابتدایی و تکراری صورت
نپذیرد و به گفتار و رفتار متربی نسبت داده شود و نه شخصیت او.
به هر حال اگر تاکنون نتوانسته اید رفتار مورد نظر خاصی را در فرد نهادینه
نمایید و در رفتار سازی موفق نبوده اید حتماً برای یک بار هم که شده تشویق
فرد در حضور جمع را تجربه کنید.