چه کنیم متربیان عامل شوند؟
کسی(بهویژه، جوان) چیزی را میداند ولی، به آن عمل نمیکند، معمولاً دو عامل اساسی و کلّی در آن نقش دارد.
یکی اینکه، دانستههای او تبدیل به باور و اعتقاد برای او نشده است و در
همان پوستۀ ظاهری باقی مانده است و غلبۀ احساسات و امیال بر نظام باور و
اعتقادات و یا باور غلط دیگری در وجود او نقش بسته است.
دوم اینکه، جوّ
محیط و اطرافیان او برخلاف دانستههای او عمل میکنند. یعنی، مثلاً میداند
حجاب خوب است ولی، چون اکثر افراد و دوستان او رعایت نمیکنند، او هم در
جو بیحجابی و بدحجابی قرار میگیرد و تأثیر میپذیرد.
برای برطرف کردن چنین مشکلاتی باید سعی کنیم که این دو عامل اساسی را اصلاح
کنیم:
در مورد اوّل باید گفت که برای تبدیل یک علم به اعتقاد و در نهایت عمل، راهکارهای عملی مختلفی وجود دارد که برای شروع کار، باید شخص را به دانستههای خود توجّه دهیم و غفلت او را نسبت به آن موضوع برطرف کنیم. بعد از این مرحله میتوانیم با او درباره آن موضوع وارد بحث شویم و در فضایی صمیمی و به دور از تنش از او بخواهیم که اگر واقعاً به آن موضوع اعتقاد دارد، آن را اثبات وگرنه رد کند و یا به هر روش دیگری که بتوانیم درباره آن مسأله از او صحبت بگیریم. مثلاً؛ درباره مضرات و آسیبهای بدحجابی صحبت کند یا از فواید حجاب بگوید.
(البته، فرض بر این است که چنین شخصی در حلقههای صالحین فعالیت میکند و
زیر نظر یک مسئول گروه قرار دارد، پس فضای چنین بحث و گفتوگویی با او وجود
دارد.)
در چنین مرحلهای، اگر با وی درست رفتار شود، سعی میکند که این مسأله را
برای مسئول گروه اثبات کند و در نتیجه، با بر زبان آوردن دانستههای خود و
بحث در مورد آنها، آن مسأله کبرای او ملموستر شده و زمینۀ عمل به آن
بیشتر میشود.
البته، خود مسؤول گروه باید به قدری توان داشته باشد که اگر شخص در این
مسأله شبههای مطرح کرد، بتواند جواب دهد و از عهدۀ آن برآید.
راهکار دیگری که وجود دارد و میتواند در ضمن شیوۀ اول اجرا شود این است
که از طریق برانگیختن عواطف و احساسات وارد شویم و از اینکه امام
زمان(علیه السلام) همیشه ناظر و حاضر بر اعمال ماست برای آنها صحبت کنیم و
از اینکه کارهای خوب ما او را شاد و اعمال بد او را ناراحت و غمگین
میکند.
این شیوه به خصوص بیشتر برای خواهران جواب میدهد.
اما، دربارۀ اطرافیان و محیط و جوی که شخص در آن وجود دارد باید گفت که اگر
محیط و اطرافیان مناسب نیستند و آنها مانع بروز اعمال نیک از شخص هستند
یا حتی باعث ظهور اعمال ناپسند میشوند، خوب درصورتی که تغییر آن
امکانپذیر است، که باید انجام شود(مثلاً؛ از جمع دوستان بدحجاب خود فاصله
بگیرد) و گرنه بهترین شیوهای که قابل اجرا است اینکه برای او الگوهایی
را معرفی کنیم که در شرایط بسیار سختتر، خود را حفظ کردهاند و در مقابل
محیط و فاسد بودن آن مقاومت کردهاند. مثلاً؛ اینکه اگر اینجا حجاب داشته
باشی سختتر است یا در امریکا و اروپا؟ پس، چهطور خیلی از مسلمانان در
آنجا حجاب خود را حفظ میکنند و تو اینجا نتوانی. یا اینکه چهطور شهید
عباس بابایی در دل آمریکا به نماز و روزۀ خود پایبند بود و از آنها کوتاه
نمیآمد و یا اینکه چهطور زنان مسلمان در زمان کشف حجاب در ایران، سعی
میکردند که از این امر مقدّس تا میتوانند دفاع کنند و آن را حفظ کنند.
خلاصه اینکه بعد از این مراحل، در مرحلۀ بعد باید طوری به او شخصیت بدهیم
که متوجه شود نباید تسلیم جو و محیط اطراف شود بلکه، یک مسلمان باید طوری
باشد که اگر سختترین شرایط هم برای او پیش آمد، بتواند از عقاید و باورهای
خود دست نکشد و به آنها عمل کند.
نکتۀ دیگر اینکه گاهی منشأ این مشکل در این است که شخص، تعریفهای متفاوت و
بعضاً متناقض از دین و آموزههای دینی دریافت کرده است. مثلاً؛ دوستان او
مشوّق بدحجابی هستند و استدلال میآورند که خداوند مهربان است و به بندگان
سخت نمیگیرد. از طرفی خانواده یا معلم، خداوند را با قهر و غضب شدید نسبت
به بندگان گناهکار معرفی میکنند. در فضایی دیگر خداوند زیبا و دوستدار
زیبایی معرفی میشود و از اینرو، آرایش و زیبایی در قالب بیحجابی را
مناسب با اراده خداوند میدانند.
در این میان، فرد دچار حیرت و چندگانگی میشود که نتیجهای جز بیبندوباری
نخواهد داشت. پس، باید نسبت به تصحیح اعتقادات افراد اقدام شود، مخصوصاً در
فضای حلقههای صالحین.
ممکن است در بعضی موارد، این مشکل به دلیل نگاه نادرست به الگوهای مختلف
باشد.
مثلاً؛ وقتی انسان شخص خاصی را مظهر دین دانست و او را الگوی خود
قرار داد و معصوم نبودن شخص را از یاد برد، به محض اینکه اولین خطا و
اشتباه را در الگوی مورد نظر ببیند، نهتنها از آن الگو متنفر میشود بلکه،
دین را هم ناقص و ناکارامد میشمرد و در نتیجه تعهّد و پایبندی به دین را
از دست میدهد. پس، باید راه صحیح الگوگیری را هم به افراد آموزشی دهیم.
تا اینجای کار سعی شد که با علت یابی این قضیه، پاسخی نسبتاً دقیق به آن
داده شود و با محور قرار دادن مثال حجاب، مسأله را بهطور ملموس و کاربردی
ملاحظه کنیم.
اما، در این قسمت به فرض دیگری میپردازیم و به آن پاسخ میدهیم و آن
اینکه:
«عمل کردن و مداومت بر عمل در عبادات را چگونه میتوان در متربیان ایجاد
کرد؟»
برای پاسخ به این پرسش ابتدا متذکر میشویم که برای رسیدن به این هدف ـ
مانند هر هدف دیگری ـ فراهم شدن زمینهها و شرایط و نیز از بین رفتن مشکلات
و موانع امری ضروری است. پس، ابتدا باید به شناخت زمینهها و نقاط مثبت و
سپس، یافتن موانع و آسیبها پرداخت.
بهطور مختصر باید بگوییم که توانایی و نقطۀ مثبت در این مسیر، پدیدۀ
دینگرایی است. بدین معنا که در جامعۀ ما جوانان و نوجوانان از درک بسیار
بالایی در امور دینی برخوردار هستند و گرایش بسیار زیادی به معنویت دارند و
شاهد بر این مدعا آمار روزافزون ورود به حوزههای علمیه، استقبال رو به
رشد از مراسم اعتکاف، هیئات مذهبی، شبهای قدر و... است. در سخنان مقام
معظم رهبری(حفظه الله) هم ما شاهد هستیم که نسل جوان را امید آیندۀ این
مملکت میدانند و همین جوانان را عامل شکست فتنههای دشمنان اسلام بیان
میکنند.
حال در چنین فضایی عدهای هم دچار دینگریزی و بیرغبتی نسبت به مسائل
معنوی و دینی میشوند که در بعضی از آنها به صورت کلیتر و در بعضی به
صورت مقطعی و جزیی(نسبت به بعضی زمانها یا بعضی عبادات خاص) ایجاد میشود.
دینگریزی، در طول تاریخ همواره جزو دغدغههای بزرگان دین بوده و این مسأله
به جوانان اختصاص ندارد بلکه، به همه اقشار و سنین مربوط میشود و علل
زیادی میتواند داشته باشد. در اینجا به تعدادی از این عوامل اشاره
میشود:
1. گاهی دینگریزی معلول جهل به دین است، اگر انسان، دین حقیقی را که اسلام الهی است، از طریق قرآن و اهلبیت(علیهم السّلام) بشناسد و خود نیز، خواهان خوشبختی دنیا و آخرت خود باشد، از دینگریزی دست برمیدارد.
2. گاهی دینگریزی معلول عملکرد خشک و افراطی خانوادههای دیندار در دینداری است که سبب دینگریزی نسل خود میباشند.
3. گاهی سبب دینگریزی، عملکرد زشت بعضی مدّعیان تولّی و حکومت است که نام
اسلام را یدک میکشند، افراد ضعیفالإراده و ناآگاه وقتی عملکرد زشت آنها
را میبینند، دینگریز میشوند.
و چه نیکوست اگر دینگریزان و به ویژه، جوانان دینگریز، به جای اینکه معیار عدم پذیرش دین را خانواده خشونتگرا، یا مدّعیان دینداری و یا بعضی از مدعیان حکومت دینی قرار دهند، کتاب خدا، قرآن مجید و فرهنگ اهلبیت(علیهم السّلام) و روش دینداران واقعی و معتدل و مستقیم مانند؛ امام خمینی(رحمه الله)، مقام معظم رهبری(حفظه الله)، علما، شهدا، صالحین و... را معیار و میزان برای پذیرفتن دین قرار دهند و از دینگریزی که سبب خرابی دنیا و آخرت است بگریزند.
4. روشهای نادرست در آموزش دینی در دوران کودکی و نوجوانی، ضعف و سستی
بنیانهای دینی در برخی از خانوادهها که منجر به عدم تربیت و پروش صحیح
جوانان شده است. غفلت والدین از تربیت دینی فرزندان و عدم توجه آنها به
مسائل معنوی و صرف تمام سعی خود در برطرف کردن نیازهای مادی باعث میشود که
فرزندان، بدون داشتن اعتقادات صحیح و محکم رشد کرده و وارد اجتماع شوند
و به همین خاطر در مقابل مفاسد و انحرافات موجود در جامعه هیچگونه مصونیتی نداشته باشند و با فراهم شدن زمینه گناه در آن وارد شوند. 5. تبلیغات سوء دشمنان و ایجاد و القای شبهه درباره دین که در ذهن برخی جای گرفته است. این امر گاهی در غالب تهاجم فرهنگی و تولیدات فرهنگی و فیلم و ماهواره و... بوده و گاهی نیز، از طریق القای شبهاتی که به نظر آنها دین دربارۀ آنها پاسخی ندارد. 6. عملکرد منفی و نامطلوب بعضی از دستگاههای فرهنگی در سالهای اخیر و میدان دادن به افراد و عناصر غیرمعتقد به نظام اسلامی، و ترویج فرهنگ غربی از سوی آنان. بعد از اینکه موانع را شناختیم و به رفع آنها اقدام کردیم، خواهیم دید که فطرت پاک هر نوجوان و جوان بروز و ظهور خواهد کرد و خود به خود نسبت به عبادات و ارتباط با خدا علاقهمند خواهد شد. البته اگر عبادت به معنای واقعیش به انجام رسد، لذّت و شیرینی زایدالوصفی را به همراه خواهد داشت و باعث استمرار آن میشود، ولی چنانچه برخی شرایط به کمال رسیدن عبادت محقّق نشود یا مانعی در مسیر آن پدید آید، عبادت به معنای کاملش انجام نشده، در نتیجه عبادت کننده، به همان نسبت از چشیدن لذت عبادت و ادامه عمل محروم میماند.
برای تبیین بهتر این موضوع توجه شما را به نکاتی پیرامون برخی عوامل تعیینکننده در افزایش بهرهمندی از عبادت جلب میکنیم:
1. شناخت و معرفت: صرفنظر از تفاوتهای شکلی و ظاهری که گاه میان اعمال
عبادی مردم به چشم میخورد، کیفیت عبادت براساس میزان شناخت و معرفت افراد
نسبت به معبود تفاوت پیدا میکند.
اینکه عبادت، چرا، چگونه و برای چه کسی انجام شود، با شناخت و درک
عبادتکننده رابطه مستقیم دارد. هر چه دانایی و معرفت در حوزه یاد شده
افزونتر باشد، بهرهمندی شخص نیز از عبادت و احساس لذّت او فزونتر خواهد
بود. در روایتی از امام صادق(علیه السّلام) عبادتکنندگان به لحاظ انگیزه و
خاستگاه عبادت که از میزان شناخت آنان به خدای متعال سرچشمه میگیرد، به
سه گروه تقسیم شدهاند؛ دستهای از مردم، خدا را از روی ترس عبادت میکنند
که این عبادت بردگان(عبادت عبید) است. گروهی به هوای پاداش، خدا را
میپرستند که این روش سوداگران و تاجران (عبادت تجّار) است و دسته دیگر خدا
را از سر عشق و محبّت عبادت میکنند که آن سیره آزادگان(عبادت احرار) است.
در این روایت حضرتش درصدد است تا عالیترین جلوه پرستش را که همانا پرستش
عارفانهای است که فقط و فقط از سر اخلاص، مهرورزی و شناخت عمیق صورت
میپذیرد به مردم بنمایاند.
در بیانی دیگر، پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله) برترین افراد را در عبادت اینگونه معرفی میفرماید:«برترین مردم کسی است که عاشق عبادت شود، پس دست در گردن آن آویزد و از صمیم دل دوستش بدارد و با جان خویش با وی درآمیزد. خویشتن را وقف آن گرداند و در مقابل او را باکی نباشد که دنیایش به سختی میگذرد یا به آسانی.»(الکافی، ج 2، ص 83)
2. نشاط: نشاط و سرزندگی و دوری از سستی و تنبلی، در موفقیت هر کاری نقش کلیدی ایفا میکند. در انجام عبادت و درک شیرینی آن نیز، داشتن نشاط و حس و حال عبادت و پرهیز از انجام اجباری و از سر رفع تکلیف آن، بسیار مهم است. اینکه بزرگان دین در انجام عبادتها، مردم را از هر گونه مانع جسمی و روحی که از بینبرنده توجّه، راحتی و نشاط است، برحذر میدارند و از آن سو به فراهم آوردن ابزار و امکاناتی دعوت میکنند که ایجاد روحیۀ بهتر و شادتر در عبادت میکند، برای آن است که آنان را از سستی در عبادت دور سازند که پیامبر رحمت(صلّی الله علیه و آله) فرموده است:
«آفت عبادت سستی است.»(تحف العقول، ص6)
عبادتی که بدون نشاط انجام گیرد، نه تنها بهره فراوانی درپی نخواهد داشت بلکه، چه بسا زیانهایی از جمله کمتوجهی و خستگی در عبادت را درپی میآورد. پس برای درک شیرینی عبادتها به این کلام امیرالمؤمنین(علیه السّلام) باید گوش جان سپرد که:«با نفس خود مدارا کن و به زور به عبادت وادارش مساز و از اوقات فراغت، نشاط و سرخوشی برای عبادت بهرهگیر.»(نهج البلاغه، نامۀ 69) و به همین دلیل است که در انجام واجبات اگر خستگی و کسالت و یا سستی حاصل از پرخوری به انسان روی آورد و وقت انجام عبادت باقی باشد، امر به انجام عبادت با تأخیر شده که عبادت با نشاط انجام گیرد. بگذریم که در انجام مستحبات شرط انجام به نشاط آن در دین آمده است و انسان نباید انجام مستحبات و ترک مکروهات را به اجبار و از روی کسالت انجام دهد. در اینباره نیز، حضرت امیر(علیه السّلام) میفرمایند:«همانا دلها را یک روی آوردنی است و یک روی گرداندنی. پس، هرگاه دل در حال روی آوردن باشد آن را به انجام مستحبّات وادارید و هرگاه پشت کرد به انجام فرائض از سوی آنها بسنده کنید.»(نهج البلاغه، حکمت312)
3. پرهیز از دنیادوستی: دنیا دوستی پدیده نکوهش شدهای است که انسان را از دوستی خدا باز میدارد و امور ناچیز و کمارزش را در چشمش بزرگ جلوه داده و امور معنوی و آخرتی را در دیده آدمی کوچک میدارد. متأسفانه این ویژگی یکی از بزرگترین موانع بهرهمندی و لذّت بردن از عبادت به شمار میرود.
4. دوری از هواپرستی: اگر انسان بخواهد، خداپرست باشد، باید امکاناتی که در اختیار دارد از سرمایه عمر، سلامتی، مال و... همه را در مسیر عبادت و اطاعت خدا به کار گیرد و امّا اگر بخواهد، خواستههای نفسانیاش را دنبال کند و فرماندهی سرزمین وجود را به هوا و هوس بسپارد، دیگر عبادت خدا برای او معنا ندارد و اگر عبادتی هم به ظاهر انجام دهد، هیچ لذّتی از آن نخواهد برد. امام علی(علیه السّلام) در اینباره فرموده است:«چگونه لذّت عبادت را بچشد کسی که از هوا و هوس باز نمیایستد؟»(غرر الحکم ودررالکلم، ح 6985)
5. پرهیز از لقمۀ حرام: باید در نظر داشت که عبادت با مال حرام نه تنها از نظر خداوند ارزش و اعتباری نداشته و مورد قبول و پذیرش او قرار نمیگیرد بلکه، پیامدهای بد دیگری را نیز به همراه دارد. از جمله اینکه غذای حرام موجب دوری بنده از پروردگارش شده و شخص، مورد لعنت مقرّبان درگاه الهی قرار میگیرد. در سخنی از پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله) آمده است:«هرگاه لقمۀ حرام به اندرون بنده وارد شود، تمام فرشتگان آسمآنها و زمین او را نفرین میکنند.»
6. دوری از گناه و نافرمانی خداوند: همانطور که انسان گرفتار سرماخوردگی و گرفتگی بینی، از بوی خوش لذت نمیبرد، و چشم ضعیف و کم نور، لذت مشاهدۀ مناظر زیبا را در نمییابد، انسان گناهکار نیز از عبادت لذّت نمیبرد. عبادت، میلی فطری است و هر انسانی بر فطرت خود آفریده شده است که به مرور زمان و بر اثر انجام گناهان، امیال فطری خود را در زنگار فرو میبرد و دیگر نمیتواند آن امیال را آنگونه که باید دیده و از آن استفاده نماید. تنها فطرت شفاف و شکوفا، از عبادت لذت میبرد. و توبه بازگشت به فطرت میباشد. در آخر تذکّر به این مطلب ضروری است که عبادات دستهجمعی و گروهی به خصوص برای نوجوانان و جوانان، قطعاً جذابتر و مطلوبتر است(و به همین جهت، در دین ما به آنها تأکید و توصیه شدید شده است). پس، تشویق افراد به شرکت در مساجد و هیئات و... تأثیر زیادی در رسیدن به این هدف خواهد داشت.
و در آخر باید بدانیم:
1ـ اهمیت عامل بودن را برای متربیان تبیین کنید.
2ـ سعی کنید یک الگوی عملی برای متربیان باشید نه الگوی شعاری.
3ـ راهکارهای عامل شدن به دانستهها را به آنها آموزش دهید.
4ـ الگوهای مناسب و اهل علم و عمل را به آنها معرفی نمایید.
خدا قوت
شما لینک شدید