چرا شهید مطهری؟! (2. اخلاص شهید مطهری)
اسلام به ما میفهماند که هر کاری، دو بعد دارد و تنها ظاهر و قالب آن، مهم نیست و علاوه بر آن، نیت نیز اهمیت دارد. بالاتر از اینها، آن چیزی که ماندنی است، ظاهر و شکل حرکات نیست، بلکه باطن و نیتهاست. از این رو اصل، نیت اصل است نه ظاهر. البته این دو، متمم و مکمل یکدیگرند و کار درست، بدون وجود ظاهر و باطن درست، محقق نمیشود. ولی به هر صورت، اصل و فرع را باید در نظر داشت. چیزی که از یک کار میماند، نیت و هدف انجام آن است، وگرنه ظاهر و شکل آن، فقط مخصوص همان لحظهای است که در آن اتفاق افتاده است. چون حرکت و زمان از یک جنس اند، هر دو رفتنیاند. چیزی میماند که از جنس رفتنیها نباشد؛ چیزی میماند که بالاتر و فوق زمان باشد. نیتها، فوق زمان است و میماند.
شهید مطهری در عرصهی عمل، قهرمان اخلاص است.
در سالهای حدود 1350،
حسینیهی ارشاد پایگاهی شده بود برای ایراد سخنرانی توسط برخی متفکران و
عالمان دین. شهید مطهری یکی از بنیانگذاران این مجموعه بود و خود نیز در
آن، سخنرانی میکرد. در آن زمانها، حسینیهی ارشاد، مکانی برای جهتدهی به
فعالیتهای فرهنگی شده بود که بر برنامههای دینی و سخنرانیهای مذهبی
متمرکز شده بود. کتابهای بسیاری از سخنرانیهای ایشان در حسینیهی ارشاد
جمعآوری و چاپ شده است.
اما نکتهای که در این جا مد نظر است، آن است
که شهید مطهری در میان کسانی که در آن جا سخنرانی میکردند، مخاطبان کمتری
داشتند. بارها پیش میآمد که مستمعان سخنرانیهای ایشان، حتی به تعداد
انگشتان دست هم نمیرسیدند. ولی ایشان به خاطر حس وظیفهشناسی و خدمت به
اسلام، سخنرانی خود را ایراد میفرمودند. در کنار ایشان، در همان مجموعه،
کسانی بودند که به هنگام سخنرانیهای آنان، تمام محیط حسینیه پر از جمعیت
میشد و حتی سیل جمعیت در خارج از حسینیه، رفت و آمد در خیابانهای اطراف
را مختل میکرد. بیانهای تند و آهنگین، در آن زمان بسیار پر طرفدار و
پرمخاطب بود. ولی شهید مطهری با وجود اقبال کم مردم، همواره وظیفهی خود را
انجام میدادند و اقبال و ادبار مردم را بیاهمیت میدانستند. این
نشانهای از اخلاص ایشان است.
از طرف دیگر، ورود ایشان به هر جا که
اقتضائات جامعه ایجاد میکرد نیز به عنوان نمونهای از این اخلاص،
مثالزدنی است. ایشان با وجود آن که از شاگردان برجسته علامه طباطبایی در
فلسفه بودند، هرگز سعی نکردند با وارد شدن به بحثهای سنگین و عمیق فلسفی و
کلامی، علم بالای خود را به رخ بکشانند. بلکه هر گاه در هر جا ضرورت و
نیازی میدیدند، بیاعتنا به نظر و حرفهای دیگران، در آن زمینه وارد
میشدند و فعالیت میکردند. نمونههایی از این گونه فعالیتهای شهید مطهری
را میتوان کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» و «داستان راستان» بیان کرد.
ایشان با نوشتن کتاب داستان راستان، حتی با برخی موضعگیریهای مخالف
روبرو شدند. برخی افراد از ایشان خواستند به جای نوشتن کتاب برای کودکان و
نوجوانان به بحثهای عمیق فلسفی و تالیف کتاب در این زمینه اقدام کنند. ولی
ایشان با بینش عمیقی که داشتند، به وظیفهی خود عمل کردند و نظرات طاعنان
را به هیچ انگاشتند.
شهید مطهری در زمانی سخنرانیهای مربوط به کتاب
«حماسهی حسینی» را ایراد کردند که تحریفات و کوتهنظریها در واقعهی
عاشورا به شدت در جامعه شیوع پیدا کرده بود و مردم حتی به دیدگاههای خرافی
روی آورده بودند. احساس تکلیف آن شهید بزرگوار در آن زمان، باعث شد بر ضد
تحریفاتی که در آن واقعه ایجاد شده بود، قیام کند و در قالب سخنرانی، سعی
در زدودن آن، از افکار مردم نماید. این کار سبب شد واکنشهایی در میان عوام
نسبت به ایشان شکل گیرد. ولی ایشان با قدرت تمام در مقابل انحراف ایستادند
و نتیجهی چنین استقامتی، از میان رفتن بسیاری از آن باورهای نادرست در
میان مردم بود. به طوری که اکنون، اگر کتاب حماسهی حسینی را بررسی کنیم،
تحریفاتی را که ایشان نقد کردهاند، ناآشنا و نامألوف مییابیم.
به خاطر
اخلاص ایشان است که اکنون، سالها پس از شهادتشان، کتابهای ایشان روز به
روز با اقبال بیشتری روبرو میشود و جوانان بیشتر به خواندن این کتابها
ترغیب میشوند.
کاری که میماند، باید فراتر از اثرات ظاهری و حرکات
فانی باشد. اگر کاری با اخلاص باشد، ماندنی است. حتی اگر زمانی بر آن بگذرد
و در ظاهر، اثری از آن نباشد، روزی غبارها فروخواهد نشست و شعلههای زیر
خاکستر نورافشانی خواهد کرد و راه را روشنایی خواهد بخشید.