مربی یا متربی؟ کدام محور است؟
گزیدهای از مقالهی "نقش متربی در تربیت" نوشتهی سید موسی صدر: نویسندهی این مقاله سعی نموده است با بررسی رویکردهای متفکران غربی و همچنین مبانی قرآن عزیز، پاسخ این سوال را استخراج نماید. دیدگاه متفکران غرب ۱- قرآن کریم در یک مورد به
صورت صریح از تربیت جوان سخن گفته است و آن عبارت است از تربیت لقمان نسبت
به فرزندش (لقمان/۱۳-۱۹). در این جریان قرآن اولاً از شیوه تربیت لقمان به
«وعظ» یاد میکند و سپس نمونههایی از آن را گزارش میکند. هم در مفهوم
«وعظ» و هم در نمونههای آن، برجستگی و برتری نقش متربی در تربیت به وضوح
نهفته است. 2-
تربیت معنوی انسان در قرآن کریم به عنوان تزکیه یاد شده است و به عنوان دو
رکن مهم رسالت پیامبر اسلام مطرح گردیده است؛ «یزکیهم و یعلمهم الکتاب و
الحکمه». از سوی دیگر قرآن کریم از رسالت پیامبر به عنوان انذار و تبشیر
یاد میکند؛ (قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِر)(ص/٦٥)،(إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ
بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا)(فاطر/٢٤). گو اینکه تزکیه نبوی در قالب
انذار و تبشیر صورت میگیرد. و از جهت سوم قرآن به عنوان «تزکیه نامه»
پیامبر، تحت عنوان موعظه و هدایت معرفی شده است؛ (یَا أَیُّهَا النَّاسُ
قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی
الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ)(یونس/٥٧(. 3- یکی از روشهای
تربیت که قرآن نیز آن را پذیرفته است، تربیت بر مبنای تجربه یا به تعبیر
دیگر تجربهگرایی در تربیت است. در این شیوه متربی با تجربه و آزمون و خطا،
به یک سلسله تغییرات روحی و اخلاقی دست مییابد. قرآن از این روش برای
تربیت جامعه اسلامی استفاده کرده است. شکست مسلمانان در جنگ احد و حُنَین و
آیاتی که پس از آن برای تبیین شکستها نازل گشت، بر اساس برداشت مفسران،
متضمن تربیت جامعه اسلامی است. (نک: الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل،
۲/۷۱۳؛ المنار، ۴/۴۶؛ التحریر و التنویر، ۳/۲۳۳؛ من وحی القرآن، ۶/۲۸۳؛
الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ۶/۱۴)
پرسش بحث
نقش مربی و متربی (در تربیت) به تناسب زوایای مسئله متفاوت است. در این
نوشتار مقصود از تربیت، تزکیه و رشد روحی و اخلاقی است، نه پرورش جسمی، و
منظور از متربی گروه جوانان است، یعنی مقطعی که انسان از یک سو نیروی فکری و
عقلانیاش در حال شکوفایی است، از سوی دیگر نیروها و کششهای نفسانیاش در
حال شدت یافتن و قوت گرفتن است و از جهت سوم در افق نگاهش پرسشها و شبهات
و ابهامات فراوانی وجود دارد و از جهت چهارم به خاطر بلوغش، تکلیف و
مسئولیت نیز متوجه اوست. در چنین وضعیتی این سؤال مطرح میشود که آیا مربی
نقش اصلی دارد یا متربی؟
مکاتب تربیتی غرب و رویکردهای گوناگون تربیتی در آن دیار پس از نوزایی بر
اساس مبنای اومانیستی و لیبرالیستی که دارند، غالباً بر اساس آزادی و
استقلال متربی در تربیت تأکید میکنند. کمتر دیدگاهی است که آزادی و
استقلال و انتخاب فرد را در راه زندگی از جمله تربیت به رسمیت نشناسد.
نظریه پردازان این حوزه نه تنها در مورد جوانان، بلکه حتی در مورد کودکان
که فاقد قدرت تشخیص لازم هستند نیز این باور را مطرح کردهاند. «روسو» به
عنوان یکی از نظریه پردازان در کتاب «امیل» میگوید:
«من ترجیح میدهم استاد این فن را مربی بنامم تا آموزگار، زیرا او باید
بیشتر راهنمایی کند تا تعلیم و نباید دستورات را به کودک بیاموزد، بلکه
باید کاری کند که خود طفل آنها را کشف کند.» (روسو،/۶۵(
یکی دیگر از صاحبنظران این حوزه میگوید:
«کودکان در مالکیت هیچ کس نیستند، نه در مالکیت والدین خود و نه در مالکیت
جامعه، آنها تنها به آزادی آتی خود تعلق دارند.» (کوی،/۳۵۶)
«کانت» نیز در نظریه تربیتی خودش بر این نکته تأکید دارد، آنجا که میگوید:
« بشر را میتوان در هم شکست، تربیت کرد و ماشینوار تعلیم داد یا اینکه او
را واقعاً روشنگر ساخت، سگها و اسبها را درهم میشکنند و با بشر هم
میتوان چنین کرد. ولی آنچه بینهایت اهمیت دارد، این است که او اندیشیدن
را یاد بگیرد.» (مایر، ۲/۳۵۶)
«فردریک مایر» در کتاب «تاریخ اندیشههای تربیتی» میگوید:
«معلم در صورتی میتواند به خلاقیت کمک کند که دانشآموزان را برانگیزد،
ذوقهای نهفته آنان را مکشوف سازد و به اصالت و فردیت آنان احترام بگذارد.
هدف معلم باید آن باشد که دانشآموزان را از فعلپذیری به فعالیت و از
تقلید به خلاقیت راهنمایی کند.» (همان، ۱/۲۲)
این سخنان که نمونهای از دیدگاههای تربیتی غربیان است، نوعی افراطگرایی
در متربی محوری باید تلقی شود، زیرا غرض تربیت را هرگونه تعریف کنیم،
دسترسی به آن نیازمند تشخیص و درک اهمیت آن است و تردیدی نیست که انسان در
مرحله کودکی فاقد این توانایی و امکان است. بنابراین در این مرحله چارهای
جز تقلید و تبعیت از مربی نیست. البته باید توجه داشت که پا به پای رشد
ذهنی و معرفتی کودک باید از روش تقلید و تبعیت فاصله گرفت.
دیدگاه قرآن کریم
برداشت نویسنده این است که شیوه قرآن در تربیت به معنای تزکیه، در مقطع سنی
جوانان، شیوه متربیمحور است؛ یعنی تکیه و تأکید بیشتر بر تفکر، آگاهی،
الگوگیری، اراده و انتخاب درونی متربی است تا بر پذیرش و تسلیم بودن وی در
برابر مربی، اگر چه دستورات و راهنماییهای وی درست باشد. قرآن کریم هر جا
سخن از تربیت به میان آورده است یا صحنههایی را به تصویر کشیده است که
تربیت در آن نقش عمده داشته است، از آگاهی و آگاهاندن شخص سخن گفته است و
بر اراده و انتخابش ستایش یا نکوهش کرده است، نه بر پذیرش و تسلیمش یا بر
تقلید و تبعیت ناآگاهانهاش و هیچگاه از جهل و بیاطلاعی شخص برای تربیت و
پذیرش وی استفاده نکرده است. این ادعا را میشود با دلایل و قرائن زیر
تأیید کرد:
«وعظ» در لغت عبارت است از شیوهای از سخن گفتن که در آن مخاطب بر اساس درک
و دریافت و تأثیرپذیری درونی از این دریافت به حرکت و فعالیت وادار
میشود. راغب میگوید:
الوَعْظُ: زجر مقترن بتخویف. قال الخلیل: هو التّذکیر بالخیر فیما یرقّ له
القلب، و العِظَهُ و المَوْعِظَهُ: الاسم. قال تعالى: «یَعِظُکُمْ
لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (نحل/۹۰).» (راغب اصفهانی،/۸۷۶)
وعظ عبارت است از منع همراه با ترساندن. خلیل گفته است وعظ عبارت است از
یادآوری خیر، به گونهای که دل نازک شود. عظه و موعظه اسم است. خداوند
فرمود: او موعظهتان میکند شاید یادآور شوید.»
در نمونههایی هم که قرآن از وعظ و تربیت لقمان میآورد، این حقیقت کاملاً آشکار است. قرآن میگوید:
«(به خاطر بیاور) هنگامى را که لقمان به فرزندش- در حالى که او را موعظه
مىکرد- گفت: پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است.
پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگى
یا در (گوشهاى از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت
براى حساب) مىآورد. خداوند دقیق و آگاه است!
پسرم! نماز را بر پا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر
مصائبى که به تو مىرسد شکیبا باش که این از کارهاى مهمّ است. (پسرم!) با
بىاعتنایى از مردم روى مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ
متکبّر مغرورى را دوست ندارد. (لقمان/۱8-۱۳)
روح و حقیقت این دستورات سفارشهای همراه با بیان عواقب کار است که باعث تنبّه و تذکر مخاطب میشود.
شبیه همین سفارشهای تربیتی در وصیت امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع)
که در نامه ۳۱ نهج البلاغه آمده است نیز به چشم میخورد. در این نامه
تربیتی، امام یک سلسله حقایق و حکمتهای زندگی را به فرزندش گوشزد میکند و
از وی میخواهد با تفکر و تدبر، راه درست زیستن و رستگاری را بیابد.
در این سفارشها نیز بنیاد و مبنای تربیت، تفکر و انتخاب متربی است و نه
صرفاً پذیرش و تسلیم، از همین رو هر سفارشی همراه با فلسفه و حکمت آن مطرح
میشود تا مجالی برای تفکر و انتخاب بیشتر فراهم شود و اساساً بخشی از این
تربیتنامه، توضیح و تبیین حقایق است و نه سفارش.
چه فلسفه رسالت (تعلیم و تزکیه) و چه قالب انجام رسالت (انذار و تبشیر) و
چه عنوان رسالت نامه (موعظه و هدایت)، همه بر نوع خاصی از روش تربیت دلالت
دارد که عبارت است از تربیت بر مدار آگاهی و انتخاب. چه اینکه در همه
فرآیندهای یاد شده، عنصر اساسی اقناع و انتخاب مخاطب، جانمایه شیوه انجام
رسالت تربیتی است.
از سوی دیگر تردیدی نیست که این شیوه تربیت اختصاص به جامعه ندارد، بلکه
فرد را نیز در بر میگیرد، چه اینکه در ملاک شیوه یعنی تجربه اندوختن و
تصحیح مسیر بر اساس آن، فرقی میان جامعه و فرد نیست، همانگونه که تفاوتی
میان افراد رشد یافته و به بلوغ رسیده نیز نیست؛ هر انسانی که توان تجربه و
تصحیح آگاهانه مسیر را داشته باشد، مشمول این روش است. بنابراین میتوان
گفت روش تربیت از نگاه قرآن در خصوص جوانان نیز متربی محور است، زیرا توان
تجربه و تصحیح را دارند.
گزیدهای از مقالهی "نقش متربی در تربیت" نوشتهی سید موسی صدر
فرآوری: مجید حسین زاده