ارتباط با جنس مخالف؛پاسخ قرآن و وظیفه مربی
گاهی در میان جوانان کسانی هستند که به هر دلیل با جنس مخالف ارتباط دارند و وقتی وجه شرعی این ارتباط برایشان بیان می شود توجیهاتی می آورند از قبیل اینکه ارتباط ما فقط کلامی (با تلفن ) یا از طریق پیامک است و ترس به گناه افتادن نداریم یا اینکه فقط با هم درد و دل م کنیم و ...
پاسخ قرآن و وظیفه مربی
در قرآن کریم، در مورد پیروی نکردن از شیطان، چندین مرتبه هشدار داده شده است و انسان را از پیروی شیطان بر حذر داشته است؛ ولی در چندین مورد، اصطلاح «خطوات» بهکار رفته و تأکید کرده است که از «گامهای» شیطان پیروی نکنید؛ به عنوان مثال در آیه 21 سوره نور میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر؛ ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی نکنید و هر که از گامهای شیطان پیروی کند، (بداند) که او به زشتی و ناپسندی وامیدارد».
«خُطُوات» جمع «خُطوه» به معنی گامهای کوتاه و آرامی است که انسان را رفتهرفته به مقصود میکشاند و شیطان نیز به این شیوه عمل میکند؛ مثلاً بلای خانهبرانداز اعتیاد یا سرقتهای مسلّحانه و غیره، هرگز به صورت ناگهانی هیچکس را آلوده و گرفتار نمیکند و یک انسان با ایمان و پاکدامن را هرگز نمیشود یکباره به مرکز فساد پرتاب کرد؛ بلکه از گامهای بسیار کوچک شروع میشود که در ظاهر، بیاهمیت هستند. این گامهای کوچک، همین که در وجود انسان راه یافت، همچون غدّه سرطانی ریشه میکند و انسانی که خود را رها کرده و در دام شیطان انداخته است، وقتی چشم باز میکند، خود را در مهلکهای عظیم میبیند که راه فرار ندارد؛ اگر به اوّلین وسوسه تسلیم شویم، شیطان، خطای بزرگتر را به سادگی خطای کوچک، به انسان تحمیل میکند. اگر شیطان را به معنی وسیع کلمه، یعنی «هر موجود تبهکار و ویرانگر» تفسیر کنیم. گستردگی این هشدار در همه ابعاد زندگی روشن میشود. همه انسانها به موجب خلقت و فطرت، در معرض لغزش و اشتباه هستند و استعداد پذیرش وسوسهها را دارند؛ امّا چگونه میشود در مقابل آن وساوس ایستاد؟
قرآن در آیه 200
سوره اعراف میفرماید: «وامّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله إنّه
سمیع علیم؛ هرگاه وسوسهای از جانب شیطان تو را فرا گرفت، به خدا پناه بر،
که او شنوا و داناست». به لحاظ اهمیتی که این دستور برای انسانها دارد،
مفاد این آیه، عیناً در آیه 36 سوره فصّلت تکرار شده است و در آیه 201 سوره
اعراف فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسهَُّمْ طَئفٌ
مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُون؛ کسانی که [از
خدا] پروا دارند، چون وسوسهای از جانب شیطان بدیشان رسد، [خدا را] به یاد
میآورند و به ناگاه بصیرت مییابند».
جالب است که در این آیه، وسوسههای
شیطان با واژه «طائف» به معنی «طوافکننده» تعبیر و توصیف شده است؛ چون
وسوسههای شیطان همچون طوافکننده، پیرامون فکر و روح انسان گردش میکند تا
شاید قادر به نفوذ باشد. اگر انسان در این موقعیت به یاد خدا و عواقب شوم
گناه بیفتد، با بصیرتی که خودبهخود پیدا خواهد کرد، وسوسهها را از خود
دور خواهد ساخت و آزاد میگردد و گرنه سرانجام در برابر این وساوس تسلیم
میگردد. جمله «اذا هم مبصرون»، (به هنگام یاد خدا بصیرت مییابند) اشاره
به این حقیقت دارد که وسوسههای شیطانی، پرده بر دید باطنی انسان میافکند،
بهگونهای که راه را از چاه نمیشناسد؛ ولی یاد خدا به انسان بصیرت و
قدرت تشخیص میدهد که نتیجهاش نجات از چنگال وسوسههاست. چاره مشکلِ
وسوسههای شیطان، «یاد خدا» است.
بر همین اساس، در آیه28 سوره رعد میفرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب؛ تنها یاد خدا آرامبخش دلهاست». با توجه به اینکه نگاه به نامحرم، بذر شهوت را در دل میپراکند و اینکه دیدگان، جاسوس قلب هستند و قلب انسان بهمنزله دفتری است که چشم و گوش، نویسنده آن هستند و اینکه از جمله جاهایی که شیطان، قسم خورده است که با تمام توان وارد شود تا افراد را به گناه بیندازد، جایی است که دو نفر نامحرم با هم خلوت کردهاند و از طرفی بررسی حالات افرادی که در گناهان مختلف قرار گرفتهاند، نشان میدهد و یا حتی خود آنها اعتراف کردهاند که همه این گناهان ما از یک پیامک، صحبت تلفنی و یا حضوری با یک نامحرم و... اتفاق افتاده است، میتوان فهمید که یکی از مصادیق پیروی از گامهای شیطان، ارتباط خارج از حدّ ضرورت و شرعی با نامحرم است و این بهانه که ما ترسی نداریم و یا به گناه نمیافتیم نیز از حیلههای شیطان است و تا حالا با همین بهانهها افراد زیادی را به هلاکت کشانده است. امکان ندارد که پنبه و آتش کنار یکدیگر قرار گیرند و حادثه نیافرینند.
وظیفه مربی چیست؟
مربی باید سعی کند که با بیان خوب، این مسائل را برای اینگونه افراد مطرح کند و از آنها بخواهد که بیشتر فکر کنند و از طرفی آنها را نسبت به سبک زندگی غربی که از جمله ویژگی آن عادیسازی روابط بین دختر و پسر هست، آگاه کند و همین نوع رابطههای بیحدّومرز در غرب، فاجعهآفرین بوده و نتوانستهاند راه حلی برای آن پیدا کنند. از سرگذشت افرادی که در این مسیر گام برداشتهاند و زندگی دنیا و آخرت خودشان را نابود کردهاند برایشان مثال بزند و از طرفی هم پاداشهای الهیای را که به ترک اینگونه گناهان تعلق میگیرد، برایشان بازگو کند.