اولین درس تربیتی
شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۰ ق.ظ
اولین و مهمترین اصل دین چیست؟ توحید؟ معاد؟ نبوت؟ برای تربیت کدام یک مهمتر است؟ اگر بگویید توحید، می گویم انتزاعی و غیرقابل درک است؛ اگر بگویید معاد، میگویم باورکردنی نیست، چون که نقد نیست؛ و اگر بگویید نبوت، میگویم وقتی خدا و قیامتی را نپذیرفتند، نبوت دیگر معنی ندارد. امامت و عدل و همه چیزهای دیگری که بگویید، از این مشکلها دارند. پس ما چه چیزی را باید یاد بدهیم؟ اصلا چگونه باید یاد بدهیم؟ وقتی که هر یک مشکلی دارند، بهترین شروع کدام است؟
- بگذارید خود را جای بزرگترین مربی بگذاریم. بزرگترین معلم و مربی که از
همه ما بیشتر میدانست و از همهمان هم بیشتر دل میسوزاند. اویی که از
خود هیچ نمیگفت و مستقیما پیام الهی را منتقل میکرد. اویی که «پیامبر»
بود، پیامبری از جنس رحمت. صلوات خداوند بر او باد.
2- آغاز تبلیغ پیامبر، خودش بود. اما نه نبوتش و نه قرآن و سایر معجزاتش. آغازی که چهل سال طول کشید تا به قرآن و نبوت و عترت رسید. پیامبر چهل سال خودش را تبلیغ کرد؛ محمد بودنش را، و امین بودنش را، صلوات خداوند بر او و خاندانش باد.
3- حالا تو میخواهی چه بکنی؟ میخواهی محمد شوی؟ میخواهی امین شوی؟ هیهات! هیهات که تو بتوانی خود را به مویی از گیسوان پیامبر تبدیل کنی... ولی... ولی بعید نیست که بتوانی بویی از رایحه گیسوان پیامبر را به خود بگیری. پس تلاش کن که از جنس او شوی و آغازی مانند او داشته باشی. اما این هم خیلی کم و نامطمئن است. چرا که هیچ وقت نمیتوانی به خودت امیدوار باشی. پس بیا و به این بسنده نکن. بیا و از خودت ناامید شو و اگرچه تلاش میکنی مثل پیامبر شوی، ولی به جای خودت، تو هم از پیامبر شروع کن. از محمد بودنش، و از امین بودنش. صلوات خداوند بر او و خاندان نازنینش باد.
4- پیامبر ما آن قدر جذاب و شیرین است که عالمی را مدهوش خود کرده است. نگاهش، صدایش، رخسارش، و از همه مهمتر و ماندگارتر، رفتارش! این آغاز مباحث تربیتی است که قلبهای پاک را میرباید و آتش عشق را در وجودشان شعلهور میسازد و در مقابل، ناپاکان را دفع میکند و در آتش کینه خاکستر مینماید. البته این آتش کینه آن قدر شدید و پلید است که دست به هر توهینی دراز میکند و از هیچ جسارتی دریغ نمینماید. و حالا نوبت آتش عشق میلیونها عاشق است که در کنار مشتهای گره کرده، با پاسخی از جنس کار دشمن و با تاثیری صدچندان به جنگ ابلهان ناپاک رود و «محمد امین» را به جهانیان بشناساند. صلوات خداوند بر او و اهل بیت پاکش باد.
2- آغاز تبلیغ پیامبر، خودش بود. اما نه نبوتش و نه قرآن و سایر معجزاتش. آغازی که چهل سال طول کشید تا به قرآن و نبوت و عترت رسید. پیامبر چهل سال خودش را تبلیغ کرد؛ محمد بودنش را، و امین بودنش را، صلوات خداوند بر او و خاندانش باد.
3- حالا تو میخواهی چه بکنی؟ میخواهی محمد شوی؟ میخواهی امین شوی؟ هیهات! هیهات که تو بتوانی خود را به مویی از گیسوان پیامبر تبدیل کنی... ولی... ولی بعید نیست که بتوانی بویی از رایحه گیسوان پیامبر را به خود بگیری. پس تلاش کن که از جنس او شوی و آغازی مانند او داشته باشی. اما این هم خیلی کم و نامطمئن است. چرا که هیچ وقت نمیتوانی به خودت امیدوار باشی. پس بیا و به این بسنده نکن. بیا و از خودت ناامید شو و اگرچه تلاش میکنی مثل پیامبر شوی، ولی به جای خودت، تو هم از پیامبر شروع کن. از محمد بودنش، و از امین بودنش. صلوات خداوند بر او و خاندان نازنینش باد.
4- پیامبر ما آن قدر جذاب و شیرین است که عالمی را مدهوش خود کرده است. نگاهش، صدایش، رخسارش، و از همه مهمتر و ماندگارتر، رفتارش! این آغاز مباحث تربیتی است که قلبهای پاک را میرباید و آتش عشق را در وجودشان شعلهور میسازد و در مقابل، ناپاکان را دفع میکند و در آتش کینه خاکستر مینماید. البته این آتش کینه آن قدر شدید و پلید است که دست به هر توهینی دراز میکند و از هیچ جسارتی دریغ نمینماید. و حالا نوبت آتش عشق میلیونها عاشق است که در کنار مشتهای گره کرده، با پاسخی از جنس کار دشمن و با تاثیری صدچندان به جنگ ابلهان ناپاک رود و «محمد امین» را به جهانیان بشناساند. صلوات خداوند بر او و اهل بیت پاکش باد.
۹۳/۰۲/۰۶
سایت خوبی دارید
اگرفونت وبلاگتون راعوض کنید خیلی خوب میشه
چون خیلی ریز است وچشم رااذیت میکنه