مربی محور - مسجد مدار

مبانی و اصول کار فرهنگی ،تربیتی و تشکیلاتی ویژه مربیان صالحین و فعالان مجموعه های تربیتی و فرهنگی

مربی محور - مسجد مدار

مبانی و اصول کار فرهنگی ،تربیتی و تشکیلاتی ویژه مربیان صالحین و فعالان مجموعه های تربیتی و فرهنگی

arrow
خبرنامه سایت
فیسبوک صالحین
پرتال صالحین خیبری
خاکریز ما

codes and tools for blog

مربی محور - مسجد مدار

گام نخست در تربیت، طهارت است، همچنانکه گام نخست در عبادت طهارت است.

«طهارت شریعت به آب است و طهارت طریقت به تخلیه هوا و هوس و طهارت حقیقت خالی کردن قلب است از غیر حق تعالی»

عضویت در خبرنامه ایمیلی
امکانات سایت
دیگر پایگاه های ما
آخرین نظرات
دوستان صالحین
دفاتر مراجع عظام تقلید

ارتقا فرهنگی(قسمت چهارم)

دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ق.ظ

ارتقا فرهنگی(قسمت سوم) - متن و صوت
 مجموعه سخنرانی‌های حجةالاسلام انجوی‌نژاد با موضوع کار فرهنگی و تشکل‌های مذهبی

صوت سخنرانی:

دریافت

متن سخنرانی:


بحثمون این بود که معظلات فرهنگی باعث می شه کارهای اخلاقی و فرهنگی جواب نده .
یادمه یه زمانی با یه تعدادی از بچه های دانشجو بصورت مطالبه پیش یکی از بزرگان رفتیم که کاری دستش بود که توی این کار کارهای اقتصادی سنگین هم قرار داشت .

گفتیم آقا مسخره کردید ، این یارو فلان دزدیها رو کرده . گفت : چشم ، برخورد
می کنم . ـ پرونده دزدیش اینجا هم در اومده . گفت : چشم ، برخورد می کنم .
دو سه جا گفتیم ، آخرش گفتیم آقا برخورد می کنم یعنی چی ؟ چرا شما دزد سر کار میذارید ؟! ایشون یه جمله گفت من هیچوقت یادم نمی ره . گفت : عزیزم ! من دزد سر کار نذاشتم . من اومدم مثل تویی که اینقدر داد می زنی و شعار میدی ، جوون ، نورانی ، مجتهد پیدا کردم ، متقی ای که محله سرش قسم می خوردن پیدا کردم ، گذاشتم اینجا ، چون دستش به پول رسیده دزد شده .
یعنی خیلی از ماهایی که داریم دنبال عدالت میدویم ، برای اینه که خودمون به جایی نرسیدیم . اگه به جایی رسیدیم ، باید فرهنگش رو داشته باشیم تا عدالت خواهیمون ادامه پیدا کنه .
مایی که برای دزدها و دزدیها فریاد می زنیم و دزد بگیرها رو تشویق می کنیم ، دزد نیستیم ، چون فعلاً نمی تونیم دزدی کنیم . مگر اینکه با فرهنگ باشیم .
امیرالمؤمنین در یکی از نصایحشون می فرمایند : به آدم ندید بدید هر چقدر هم  متقی باشه امکانات نده ، امکانات بدی یدفعه می پوکونه .
مدتها عقده داشته ، بعد یدفعه اینجوری اتفاق میفته .
بسیاری از کسانیکه در جامعه راه می رن و پز ماشین و امکاناتشون رو میدن ، آدمهایی هستن که عقده داشتن . ندید بدید و نوکیسه بوده ، حالا به جایی رسیده .
سعدی می گه : خدا نکنه نوکیسه به جایی برسه .
اغلب آدمهایی که توی هر قسمتی نوکیسه باشن . حالا می خواد توی پول ، مقام ، محبوبیت و شهرت باشه و خراب می کنن فرهنگ این شأن رو نداشتن .
در شأن ایشون نیست که روی این پله بشینه و چون خارج از شأنش اقدام می کنه ، یدفعه می پوکونه و منفجر می شه . فرهنگش رو نداره .
اما آدم با فرهنگ ، آدمی که شأن انسانیش براش مهمه ، ارتباطش با خدا حقیقیه ...
در تاریخ اسلام داریم که خلیفة قبل از هارون الرشید از دنیا رفت ، هارون در مسجد در حال نماز بود ، حافظ و مفسر قرآن بود . هارون ده سال توی مسجد بود .
وقتی بهش رسیدن ، آروم بغل گوشش گفتن عذرخواهی می کنیم مزاحم عبادت شما شدیم ، خلیفه از دنیا رفته ، بزرگان قوم جمع شدن و شما خلیفه شدید . می گن : همون جا قرآن رو بست ، گفت : " هذا فراق بینی و بینک "
اینجا جای جدایی من و توست . دیگه من خلیفه ام ! بی جنبه است دیگه .
صائب تبریزی قشنگ می گه :
مـن از روئیدن خس بـر سـر دیـوار دانستـم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها
اگه آدمی که با فرهنگه رو در صد تا سیاه چال زندانی کنی ، نمی تونی فرهنگش رو ازش بگیری . و هرچی آدم بی فرهنگ رو بالا ببری ، نمی تونی بی فرهنگیش رو ازش بگیری .
یه جایی بودم ، بنده خدایی هم که از یه جنبه آدم خیلی مشهوری بود ، اونجا بود . 
دو سه تا از برادران بزرگوارمون ، دو تا سردار ، یه روحانی ، یه مدیرکل ، یکی از وزرا ، می خواستیم ناهار بخوریم .
سفره رو که انداختن که ناهار بخوریم و صحبت کنیم ، یدفعه دیدم یه دستمال یزدی با کلاس از جیبش در آورد ، گذاشت جلوی دماغش ، یه نفس گرفت ، یه فین مرتبی کرد ، با یه صدایی انگار دایناسور داره خودش رو خالی می کنه .
بعد ادامه محصولاتش رو پاک کرد ، لوله اش کرد ، گذاشت توی جیبش ، بعد هم با آستینش پاکش کرد ، گفت : ببخشیدا !!!
من که آدم بد غذایی نیستم ، غذام رو ادامه دادم ... ولی هرچی اینو بالا ببری ، سوتیهاش سنگینتر می‌شه . فرهنگ نداره ! روی [فرهنگت] کار کن .
ببین چیه ؟ شئونات انسانی !
برادر و خواهری که کنترل زبانش دست خودش نیست ، خیلی راحت رکیک صحبت می کنه ، دو سه تا کلمه رکیک می بنده به دوستش . بعد هم بهش می گی چرا اینطوری می گی ؟ می گه رفیقیم . این بی فرهنگی این آدم رو می رسونه .
در قانون شرع داریم جایی که دستشویی عمومی است ، حق نداری خرابش کنی و مسجد بسازی . و در مسجد حرام است دستشویی بسازی .
زبانی که به الفاظ رکیک و زشت آلوده می شه ، بر این زبان الفاظ نورانی جاری نمی شه .
چرا بعضی از ما اینجوری هستیم !؟
بهش می گی به پدر و مادرت بگو شما . می گه : نمی تونم بگم . نمی تونه به والدینش بگه " شما " ، بعد فکر می کنی می تونی توی جانمازش بهش تعلیم بدی که خوب با خدا صحبت کنه ؟ این هنوز مسائل اولیه رو بلد نیست . ادب !
نکته بعدی ) بعضی وقتها ما نسبت به قدرت تقسیم خداوند تبارک و تعالی شک
می کنیم . به خدا می گیم " مقسم " .
و چون به مقسم شک می کنیم ، در نهایت نزول از ارزشهای انسانی به حیوانیت دچار می شیم .
قانون حیوان می گه : هر کی زودتر رسید ، هر کی زورش بیشتر بود ، هر کی تندتر دوید ، هر کی بیشتر دوید و هر که قدرتش بیشتر بود ، می تونه از امکانات جنگل بهتر استفاده بکنه .
لذا یه گروه گرگ یا کفتار راه میفتن ، نقشه و برنامه می ریزن ، خیلی قشنگ هم کار می کنن ، می زنن به گله ، می دونن کیو جدا کنن ، یه دو گرگ از اینور می رن ، گله رو منحرف می کنن ، یه عده تک می زنن ، یه عده دور می زنن . یه سیستم خیلی منظمی .... بالاخره با یه بدبختی یه گوزن قوی هیکل ، ده برابر خودشون رو می زنن زمین .  یدفعه سر و کله چهار تا ببر و دو تا شیر پیدا می شه ، باید برن کنار ، غذا رو بدن به آقایون .
وایسن ، آقا که سیر شد ، از پس مانده اش استفاده کنن . این هم قانون جنگل !
ما بدلیل اینکه نمی دونیم خداوند روزی مردم رو در مادیات ، معنویات ، محبوبیتها ، مقامها ، شغلها ، جایگاهها و پله‌های دنیا تقسیم می کنه ، به قانون جنگل مبتلا شدیم ، به همین دلیل شأن انسانی ما به شأن حیوانی نازل شده .
یعنی دویدن ، دریدن ، حمله کردن . یعنی من و انسانها فکر می کنیم ، لازمه اینکه به اون نقطه برسیم اینه که هر که در این مسیر می ره رو له کنیم تا برسیم .
من فکر می کنم برای اینکه بتونم دوربین آقا رو بگیرم ، باید آقا رو بندازم پایین ، دوربینش رو بگیرم . نمی دونم که خداوند تبارک و تعالی دوربین زیاد خلق کرده ، منم که اعتقاد به مقسم ندارم .
من بعضی وقتها تعجب می کنم که دعوا شده و همدیگه رو می زنن . می گی : چی شده ؟! می گه راننده تاکسی وایساده پشت سرم ، مسافر منو دور زده . حالا وایسید همدیگه رو بزنید ، ولی واقعاً اینجا قانون جنگله که ! 
مسافر دور زده یعنی چی !؟ این روزی تقسیم شده است .
حق منو بالا کشیده یعنی چی ؟! یه جاهایی آدم باید از حقش دفاع کنه ، یه جاهایی اصلاً قابل دفاع نیست . مال ماها نیست !
آقا مسافر ما رو دور زده ، حق ما بوده ، باید دفاع کنیم ، وگرنه امام حسین فرموده مظلومیت اینطوری قبول نیست . خیلی خب . [ولی] بعضی جاها تو دعا
می کنی ماشین اون پنچر بشه تا مسافرهاش پیاده بشن ، گیر تو بیاد . غیر از اینه ؟ اینم امام حسین گفته ؟! تو کیف می کنی . تو برای اینکه سرت بالا بره ، داری بقیه سرهای بالا رو می زنی . همه رو خراب می کنی تا خودت بمونی .
پرچمِ همه رو میاری پایین ، تا پرچم خودت بالا باشه . می شه !؟
به نظر تو این روش ، روش جنگلِ یا روش ماست !؟ آقا شما درست رو بخون ، بحثی نیست . اندازه ای که درس خوندی ، نمره ات هم می گیری . برای چی در دعاهات دعا می کنی نمره بقیه هم خراب بشه !؟
اگه می‌خوای 20 بشی ، برای چی دعا می‌کنی کسی دیگه 20 نشه ؟! غیر از حیوانیته .
آدمهایی که نفس و منیت درشون حاکمه ، حاضرن تمام قوانین اخلاقی و انسانی رو زیر پا بذارن ، برای اینکه به یه قسمتی از دنیا برسن .
قرآن کریم می فرماید : " کالانعام بل هم اضل " اینها پایین تر از حیوانات هستن .
و در رفتارهای ما دیده می شه .
منتظر نباشید 30 - 40 سالتون بشه ، یه آدم کاملی بشید ، یه مقامی داشته باشید و بعد خودتون رو چک کنید . بعضی وقتها این رفتارها رو باید توی کودکان 4 – 5 ساله برخورد کرد . نباید بچه رو اینجوری بار بیارید .
نباید پدر و مادر افتخار کنن که رفتیم مهمونی ، بچه ام همه رو زد . غلط کرد زد !!
دست بچه رو می گیری ، گاز می گیره . سرش هم گرفتی ، با پاش می زنه . افتخار هم می کنه !
این دقیقاً همون کاریست که لاک پشت می کنه ، همون کاریست که سگ و گربه
می کنن .
ما داریم جامعه رو به سمت حیوانیت میل می دیم . حتی توی مسائل معنوی و مذهبی .
هیئات مذهبی ما ، برای نشون دادن خودشون بقیه هیئتها رو خراب می کنن . توی تشکیلات امام حسین ، توی مستحبات !!!
بنده برای اینکه بگم من اینجوریم ، بقیه رو خراب می کنم . آقا اثباتی ! روش اهل بیت ، روش اثباتیه . آدم با نفی بقیه اثبات نمی شه . اهل بیت ما خودشون رو اثبات می کردن . 
نمی فرمودند : برادران عامه ! خلیفه اول اینجوری ، دوم اینجوری ، سوم اینجوری ، ابوحنیفه اینجوری ، مالک اینجوری . امام صادق خودش صحبت می کرد ، مردم باید تشخیص بدن .
چرا کار نفی ای می کنی ؟ حتی توی بحث انتخابات مقام معظم رهبری فرمودند : حرف از خودت بزن .
من با خراب کردن 6 نفر دیگه نمی تونم خودم رو بالا ببرم . من از خودم تعریف
می کنم ، اون از خودش .
بعد می بینی نود درصد تبلیغاتهای ما کار نفی ای است . قوانین ، قوانین حیوانیه .
خودتو اثبات کن ، سرت رو بنداز پایین کارت رو بکن . یا روزیت هست یا روزیت نیست . شب هم راحت بگیر بخواب .
نگاه به تاریخ بشریت و جنایتهایی که انجام می شه بر مبنای همین نفسه .
برادر و خواهر جوان و نوجوان ، اگه جلوی نفست رو نگیری ، جنایتکارِ بالفطره آینده هستی . چون نفس ول نمی کنه ، سیری نداره .
اگه امروز جمع نکنی .... از نظر بالقوه بودن ما همه جنایتکار و فرشته ایم .
ما بالقوه هم قدرت رسیدن به ملائک و بالاتر از اون رو داریم و هم توان رسیدن به حیوانیت و پایین تر از اون ، کاری کنیم که حیوون هم جرأت نکنه این کار رو انجام بده . به شرطی که آدم مراقب خودش باشه .
منیت مملکت رو پوکونده ، داره جهان رو داغون می کنه . و این مال بی فرهنگی است .
آقا امیرالمؤمنین فرمودند : بعضی وقتها راجع به خودت فکر کن .
آقا بنده می رم روی ترازو می بینم 62 کیلو هستم ، منی که پایین منبر نشستم و دارم از مداحی استفاده می کنم ، یه کسی زانوش رو بذاره روی دستم ، دیگه این دست برای من دست نمی شه . منی که با ضربه دفعی 10 کیلویی نصف بدنم از کار میفته ، چقدر مهم هستم که منیتم داره برای من بتی و کوهی و پادشاهی رو تعریف می کنه ؟!!!!
منی که یه مقدار کلیه ام بد کار کنه ، جرأت نمی کنم دهنم رو باز کنم که بوی گند دهن تا ده متر آدم رو فراری میده ، حتماً خدا باید گوش ما رو بپیچونه تا بفهمیم چیزی نیستیم .
چرا اینقدر بی فرهنگی حاکمه ؟! برای اینکه منیت حاکمه .
من ! جای من ! لباس من ! غذای من ! کار من ! دلخوشی های الکی ! چیزی نیستیم .
امیرالمؤمنین می فرمایند : وقتی اینجوری شد ، بشین یه کم فکر کن . آخه تو چی هستی که اینقدر قیافه می گیری ؟!
فرض می کنیم الان سه هزار تا شبکه ماهواره ای زنده تو رو پخش کردن ، چهار میلیارد هم نگاهت کردن . مثل آب خوردن فراموش می شی .
اولیای خدا چون تمام توانشون رو گذاشتن که نزد خداوند و امام زمان (عج) شهرت داشته باشن ، منیت ندارن ، فرهنگشون بالاست ، هر جا بذاریشون خودشون رو گم نمی کنن .
می شینه حساب می کنه می گه : خدایا مگه من چقدر برای تو بندگی کردم که توقعم رو در این سطح نگه داشتم ؟
بعد احساس می کنی ، وقتی یه جایی بهت میدن که تو برای این جا به عنوان خونه و زندگی ، بتونی تکیه بدی ، پات هم دراز کنی ، به خدا احساس دِین می کنی . می گی خدایا مگه من چه بندگی ای کردم که اینقدر راحتم ؟
راحت طلبی های مضاعف ، مال منیت های مضاعفه . و منیت های مضاعف مال بی‌فرهنگیهای مضاعفه .
آدم یه کم فکر کنه که من چیم ؟!
چقدر برخی بی جنبه می شن .
یکی از دوستان می گفت : حاج آقا ! احتمالاً اون مصاحبه ای که من با شبکه 3 کردم رو دیدید . ولی حالا برای تذکر می خوام خدمتتون بگم .
من داشتم بررسی می کردم که مصاحبة چی بوده . بعد فهمیدم شبکه 3 دم در دانشگاه تهران رد می شده ، بعد از یه عده پرسیده آقا ببخشید نظرتون راجع به راهپیمایی فلان چیه ؟! ایشون هم جزء اون کسان بوده .
می گفت : احتمالاً همه دیدن .... همة کجا !؟!
اصلاً شبکه 3 بیاد دعوتت کنه توی یه برنامه شرکت کنی ، کی نگاه می کنه ؟!
حالا توی خیابون مصاحبه کردی ، دیگه فکر کردی همه باید توی تاکسی و اتوبوس ازت عکس بگیرن .
بگن : این پسرِ هست توی شبکه 3 ، اون روز ازش مصاحبه کردن .
بیچاره سنش هم کم نیست . یه وقت هست یه بچه 10 – 15 ساله است ، می گیم جو گرفتتش یه چیزی گفته ، 40 سال سنشه .
باید منیتها رو کشف کنیم . آقا شما جنبه اش رو ندارید . آدم کاملاً می فهمه و چون جنبه اش رو نداری به هر جا برسی جنایتکار می شی .
لله کار کن ، برای خدا کار کن .
حضرت امام (ره) بعد از اینکه امام شدن و بزرگان ما بعد از اینکه به جایی رسیدن ، تازه احساس بیچارگی بیشتری کردن .
اگه نخوای توی اعتکاف فکر کنی ، کجا می خوای فکر کنی ؟ اینجا لباست یکدسته ، می فهمی چه خبره !! احساس می کنی چقدر در جهان خلقت کوچکی . من من من !!! چشم به هم بزنی از " من  " هیچی نمونده .
آخر آخر آخرش اینه که نمی خوای از امام بزرگتر بشی ، آخرش این می شه که یه مقبره ای داشته باشی که یه عده سال به سال برن . یه روز برای انگیزه سیاسی ، یه روز برای انگیزه دینی ، یه روز برای انگیزه انقلابی . هر روزی به یه مطمع جمع بشن و یه سالگردی بگیرن .
یا مسافرها رد می شن ، توی مسیر یه فاتحه ای می خونن . امام دیگه ، امام 20 سال پیش نیست ، امام فوت کرده .
امام (ره) فرمود : به بزرگان نگاه کنید ببینید چه خبره ؟!
در مضمون [کلام] امام مجتبی می فرمایند : موسی چه شد ؟ عیسی چه شد ؟ اینهایی که مرده ها رو زنده می کردن ، کجا رفتند ؟!
تلویزیون تاریخ انقلاب و نظام رو میذاره .
قرآن کریم می فرماید :" أَلَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَاد . إِرَمَ ذاتِ العِمَاد ..... الَّذِینَ جَابُوا الصَّخرَ بِالوَاد "
کسانیکه برای اینکه توی یه بلندی قرار بگیرن ، بگن این باغ ماست ، خانه ماست ، احرام ماست ، کاخ ماست ، چقدر ظلم کردن و انتظار کشیدن و ندیدید درست در لحظه ای که می خواستن در اون بام قرار بگیرن " أَلَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأصحَابِ الفِیلِ " با چه خفتی زمین گیرشون کردیم ؟!!
اینها منیته . برادر من و خواهر من به خاطر منیتش پا روی نظر خدا میذاره .
می دونه خدا گفته این کار رو نکن ، شک نداره ، ولی یدفعه بین خدا ، نظر خدا و نظر خودم ـ من ـ  ،خودم رو انتخاب می کنم .
می دونم ، اعتکاف هم اومدم ، فردا بعدازظهر که برم بیرون ، دوباره من حاکمِ بر منه ، نه خدا بر من حاکمه .
شک ندارم غلطه .
بعد می گی چرا ؟ می گه : بد نگاه می کنن .
ـ به کی ؟ به من . باز من اومد  توی کار .
ـ چرا ؟ فشار میاد .
ـ به کی ؟ به من . من اومد توی کار .
چند هزار دفعه جمله امام رو بگم ؟ فرمودند : هر چه بشریت می کشه از منه . برید به سمت اینکه پا روی خودمون بذاریم .
خداوند تبارک و تعالی می فرماید : یه سری خصوصیت در آخرالزمان حاکمه که من برای مبارزه با این خصوصیات راههای میانبر قطعی چکشی رو در نظر گرفتم .
1- می فرماید : در آخرالزمان منیتها مشهور می شود .
مشهور یعنی تو رو می فرستن که سراغ منیت بری .
مثلاً هنرپیشگی بسیار پر طرفدار می شه . چرا ؟ چون همه من رو می بینن .
پشت صحنه کار کردن ، بی طرفدار می شه . چرا ؟ چون من دیده نمی شم .
کسانی فریاد مظلومیت سر میدن که به مشهوریت نرسیدن ، وگرنه ظلمی اتفاق نیفتاده .
و کسانی ادعای مشهوریت می کنن که شهرتی در آسمان ندارن . اینجا شهرتی اتفاق نیفتاده .
2- ارزش بر مبنای کالا تعیین می شود . یعنی پول .
من بعضی وقتها خودم رو تست کردم و حالم از خودم بهم خورده .
بعد از مجلس حال ندارم ، خسته ام ، ناراحتم ، مستمع زیاد احوالپرسی می کنن . مثلاً می گن : آقای فلانی . می گم : آقا ارادت دارم ، ببخشید بلند نمی شم .
[بهم] می گن : آقای فلانی از میلیاردرها هستن . ناخودآگاه بلند می شم . بعد حالم از خودم بهم می خوره . می گم : چرا تو بلند شدی ؟ خسته ای ؟ از این هم عذرخواهی کن . پول حرف اول رو می زنه .
آقا ارادت داریم ، مخلص شمائیم ، سرت به سر رستم می مونه ، گل سر سبد خلقتی. این مردیکه یه دزد بیشتر نیست .
چرا اینقدر در برابر پولدارها کرنش می کنی ؟ دزده ، مگه توی این سیستم کسی بدون دزدی می تونه به پولهای کلان برسه !؟ شاید هم ارث باباش باشه .
این یعنی چی؟ چون خدا از بین رفته و سود من اومده وسط ، نگرشها در آخرالزمان بر مبنای نگرش به کالاست .
3- در آخرالزمان انسانها برای استفاده ها مورد سنجش قرار می گیرن .
بعد تو گله می کنی ، می گی من رفتم خواستگاری ، به من گفت : شغلت ؟ ماشینت ؟ خونه ات ؟ کسی از تقوای من سؤال نکرد . طبیعیه ! برای اینکه در آخرالزمان به تو به دید کالایی نگاه می کنن که چقدر می تونی سود برسونی .
توی آخرالزمان تو کالایی ، آدم نیستی .
بی فرهنگی از دیدگاه روایات .
در آخرالزمان به تو به چشم کالا نگاه می کنن ، فلذا وقتی نداشته باشی ، تمومی .
آقای انجوی دیدی الان از توی حیاط رد شدی ، ملت همه ای والله گفتن ، سوت زدن . که چی ؟ برای چی الان مردم ما رو تحویل می گیرن ؟! برای اینکه صحبت می کنیم ، می گیم ، می خندیم . نه آقا ! از نظر معنوی رشد و تعالی پیدا می کنن ، فردا بنده واسطه معنوی نباشم ، منو مثل حیوون میندازن بیرون . آخرالزمانه .
کافیه من دو ماه حنجره ام کیپ بشه ، نتونم حرف بزنم .
ماه اول ، توسل ، شاهچراغ ... چقدر خوب بود ، دلمون تنگ شده .
ماه دوم ، هر چند وقت یه بار یه ایمیلی می فرستن .
ماه سوم ، توی مجلسها دعا می کنن که ایشون نوکر اهل بیت بوده ، جاشون خالیه .
ماه چهارم ، من هنوز زنده ام ، یکی دیگه پیدا می شه . خوش بیان تر ، عالمتر ، دلرباتر ، جذابتر .
ماه پنجم ،
دیگر کسی به خانة ما سر نمی زند         یک تن ز مهر حلقه بر این در نمی زند
حالا تو چیکار کردی ؟ 10 سال ، 20 سال ، 40 سال ، 50 سال عمرت رو صرف این کردی که من مطرح بشه و " من " تموم شد .
توی اعتکاف بشین فکر کن . آقاجون گیر شما همینه .
هی آیه و روایت راجع به بدی دروغ و غیبت و تهمت می خونی ، آیه و روایت برای ثواب فلان نماز . همة اینها رو ول کن ، گیرت رو باز کن تا جواب بده . شما گیرت توی خودته .
استادمون می فرمود : دو تا مرجع تقلید در تبریز بودن . یکیشون رفت خدمت یکی از عرفای بزرگ اون زمان ـ آقای قاضی ـ، گفت : 74 سال عمرمه و واقعاً احساس می کنم فقیه خوبی هستم ، اما احساس می کنم آخر عمری هنوز خدا رو ندیدم ، فقط بر فقه و آیات قرآنی و روایات تسلط دارم .
یه دستورالعملی به ما بدید . چیکار کنم ، چه ذکری بگم ، نماز بخونم ، نماز جعفر طیار و سلمان بخونم ، سه ماه رجب و شعبان و رمضان روزه بگیرم ؟!
اون زمان یه شغلی بوده که یه عده ای کوله پشتی میذاشتن پشتشون ، یه چوبهایی بوده که سرش تیز بوده ، توی خیابونها که مردم پوست خربزه و هندونه هاشون رو میذاشتن دم در ، اینها با چوبشون می زدن توی پوست هندونه و خربزه ، مینداختن توی کوله و به گاوداریها می فروختن .
گفته بود : باید یه چله بگیری و این کارِ رو بکنی .
گفته بود : آقا ؟!!
[آقای قاضی] فرموده بودن همه چیز شما تکمیله ، همین یه کار رو بکن .
گفت : چشم .
فرداشبش ، ساعت 12 شب عبا و عمامه اش رو بر میداره ، یه کلاه نمدی میذاره سرش ، یه شالی میندازه سرش ، یه لباس مرتب می پوشه ، شروع می کنه توی خیابون اینها رو جمع کردن .
می گفت : ساعت 1 یه آقایی اومد گفت آقا کارت دارن .
رفتم دیدم آقای قاضی نشسته ، فرمودن حاج آقا چیکار می کنی ؟ گفت : همین کاری که گفتید .
فرمود : عزیزم ! با لباس . ساعت 11 صبح تا 2 بعدازظهر .
اینکه من می خواستم این نیست که ! بعضی وقتها تمرین تواضع می کنه که من
می خوام تواضع کنم ، می رم اون پشت ، یواشکی کفش بچه ها رو پاک می کنم ، چقدر آدم متواضعی هستم .
نه عزیزم ! وقتی اومد بیرون ، پاشو ببوس . مردی این کار رو بکن .
می ری اون پشت کفش پاک می کنی ، بعد هم می گی خیلی آدم متواضعیم !!! فکر می کنه فرشته ها هم کف کردن ...
اینها چیه برای خودمون دکون بازی در آوردیم ؟!!
فرمودند : می خوای آدم بشی یا نه ؟!
گفت : بله آقا ، می خوام ، 74 سالمه ، دارم می میرم ، نمی خوام آدم بشم ؟!!! گفت : برو آدم شو .
گفت : رفتم ، شروع کردم به زدن .
روز اول گفتن : حاج آقا چیکار می کنی ؟ گفتم : من وظیفه امه ، برو عقب .
حاج آقا تو رو خدا !! ملت جمع شدن ... خوبه اون زمانها موبایل نبوده عکس بگیرن ، بلوتوث کنن .
می گفت : زدیم ، یکی اولی ، پوست خربزه هندونه ها رو زدیم . بردم دم گاوداری ، گفتم بکش ، پولش رو بده .
یه چند روزی درس رو تعطیل کردم و معاشم از این مسیر رفت جلو .
فرداشبش توی مساجد پیچید که حاج آقا فلانی قاطی کرده ....
گفت : بگن . من می خوام آدم بشم .
دوباره فردا ظهر ، یواش یواش مریدها از در نصیحت اومدن که حاج آقا فکر آبروی خودتون نیستید ، فکر آبروی ما باشید .
معلوم شد برای چی مرید هستن ! مرید آقا هستن ، چون براشون آبرو داره ، مردم می گن دور و بریهای فلانی هستن .
لحنها عوض شد که حاج آقا فکر آبروی خودتون نیستید ، فکر آبروی ما باشید .
روز سوم چند تا از مرید ها سراغ مرجع رقیب رفتن . حاج آقا مثل اینکه فلانی ...
روز پنجم ، ششم ، دیگه کسی دور و برم نیست . تازه فهمیدم من چی از دنیا درو کردم !!!! چرا اینقدر دلم گرفته ؟ برای اینکه 74 سال داشتم برای این مردم جون
می کندم . به چهار روز منو فروختن . 70 سال خدمت رو توی چهار روز فروختن .
روز پنجم شد ، اتفاقی داشتم پوست خربزه ها رو می کندم ، رسیدم جلوی مسجد آیت الله العظمی رقیب . مرجع دوم اون زمان تبریز .
می گفت : تا نماز تموم شد از در اومد بیرون ، همه مریدها هم پشت سرش . همه لبخند ، که حاج آقای فلانی ... آقای ما رفت بالاتر .
این با دمش گردو می شکست که آقای ما رفت بالاتر . حالا توی کدوم قبرستان تبریز کلاً اینها پوسیدن ؟!!!!
می گفت : اتفاقاً یه پوست هندونه افتاده بود جلوی پای رقیب . خدایا چیکار کنیم ؟ می خوام آدم بشم .
گفتم : سلام علیکم ، ببخشید حاج آقا ! تق چوب رو زدم ، آوردم بالا ، دیدم " حَتّی" تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعدِنِ العَظَمَهِ وَ تَصیرَ أَرواحُنا مُعَلَّقَهً بِعزِّ قُدسِک " یدفعه دیدم تمام پرده ها از جلوی چشمم رفت کنار .
70 سال با منیت عبادت کردم ، بدرد نمی خوره ، 5 روز منیتم رو گذاشتم کنار کل پرده ها رفت کنار .
فایده نداره برادر و خواهر . چون منیت داری ، نمی تونی نسبت به ظاهرت تغییر ایجاد کنی .
خواهر من ! تو الان بی حجابی . الان یه عده می گن آقا نگاه کن تو رو خدا ،
می خواستیم جذب کنیم ، الان می پرن .
ـ بپر آقا ! بپر ... می خوام صد سال سیاه جذب نشن ، فردا منو ببرن جهنم ، بگن چهار تاش شد 10 تا ، بیا برو جهنم . چرا حرف خدا رو به اینها نگفتی !؟
خواهر من اعتکافت دو زار نمی ارزه اگه بدحجاب از مسجد بری بیرون .
با این اد لیست بعضی از موبایلهاتون اعتکاف چی چی ؟! دلت خوشه ؟!!
آقا توی این برهه و زمانه اینها اومدن اینجا ... من که گفتم خیلی خوبن ، اما قرار نیست بدیهاش رو بهش نگم . چون اگه این بدیها رو حفظ کنه ، خیلی خوبیش رو سال دیگه نداره . خدا خیلی طرفدار داره .
من به آقای فرماندار گفتم وسط کنکور ، بازیهای جام جهانی ، امتحانهای دانشجویی امسال شلوغتر از پارساله . برای اینکه خدا بگه من طرفدارام بیشتر از همه چیزه ، مردم شعورشون نمی رسه بفهمن .
منیت نمیذاره تو رعایت کنی . " من " در بینه .
مردم چی می گن ؟ ـ درباره چی ؟ من !
آقا قرار شد تو خدا باشی . فردا جواب کامبیز رو چی بدم ، جواب آزیتا رو چی بدم؟
بابا قرار شد تو جواب خدا رو بدی ، آزیتا دیگه کی بود از راه رسید ؟! نه ، دل نازیلا می گیره . به درک !
مرد حسابی بندة گودزیلا هم نمی شم ، نازیلا دیگه کیه ؟!!
خدا ! می خوایم این عظمت رو سه روز توی قلب تو جا بدیم .
راههای میانبر :
خداوند فرموده 2 راه میانبر برای کوبیدن نفس و برکت دادن به عبادت [وجود داره]:
1- ذکر در میان غافلین .
یعنی آدم بره بگرده ، یه جایی که یاد خدا نمی کنن ، یاد خدا باشه . نه اینکه امروز با جمع معتکفین بگه یا من ارجوه ...
فردا هم بره [برقصه] . نه دیگه ، قرار نیست با هر آهنگی ریتمش رو بگیری .
توی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ، من یه هفته قبل و بعدش تهران بودم .
توی ترافیک تبلیغات که همون موقع اعتراض کردم که شأن تبلیغات ریاست جمهوری این نیست .
اینور بگن محمود فلان ، اونور بگن فلان .... می خوایم رئیس جمهور انتخاب کنیم ، توی دبیرستان و دانشگاه نیست که دم اینطوری گرفتن .
یه موتوری جلوی ما بود ، این نمونه کامل و بارز بادیالیست بود ( به قول اول انقلابیها ) . این هم جلوی ما توی ترافیک گیر کرده بود .
می رسید به یه ماشینی که نوار مداحی گذاشته بود . انا قتیل العبرات ، همین جوری سینه می زد تا می رسید به ماشین بعدی ، نوار [ترانه] گذاشته بود ، [ریتمش عوض می شد ، می رقصید] .
باز ماشین بعدی سینه بود ، سینه می زد . درود بر فلانی ...
چهار تا کاندیدای ریاست جمهوری بودن ، این نامرد از کنار هر چهارتاشون که رد شد ، گفت دمش گرم ، به این رأی میدم . نباید اینجوری باشیم .
ذکر در میان غافلین .
یعنی اگه فردا جایی یاد خدا نبود و تو یاد خدا کردی ، خداوند فرموده من برکت رو در این ذکر قرار میدم .
2- میانبر به سمت جهنم : گناه در میان ذاکرین
تو که می تونی این کثافت کاریها رو بیرون انجام بدی ، چرا میای توی مسجد !؟
[خدا می فرماید] این یکی رو من نمی بخشم . هر غلطی می خواستی بکنی همه جا زمینه اش بود ، کی به تو گفته بیای توی مسجد این کارها رو بکنی ؟!
گناه در میان ذاکرین . گناه در لوای دین ؟! برو توی بی دینها هر چی دوست داری گناه کن .
عذابت می کنم ، ولی بیچاره و نابودت نمی کنم . بیای در میان ذاکرین گناه کنی بیچاره و نابودت می کنم .
همون قدری که برای ذکر در میان غافلین برکت قرار دادم ، به ذنب در میان ذاکرین هم شدیداً عقوبت قرار دادم .
پناه ببریم به خدا که شیطون برای منی که عادی گناه می کنم پروژه نچیده باشه که  گناه عادیم رو در میان ذاکرین و کسانی که یاد خدا می کنن انجام بدم ، تا من نابود بشم . از پروژه شیطان بترس .




نظرات  (۳)

۲۰ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۲ بسـیـج هـنرستان فـاطمـه الزهرا(س)لارستان
logo shoma dar web gharar gereft..
mamnon

ya hagh
۲۳ اسفند ۹۲ ، ۰۵:۴۳ محمدمهدی باقری
این روزها..
صدای در که می آید....
آ ت ش ..... م ی گ ی ر م...
....
ایام تسلیت....
برادر میدونستی حضرت زهرا آخرالزمان رو کاملا پیشگویی کرده و از اونجا که ایشون معصومند همه ی پیشگویی هاشون درسته
با یه مطلب در این باره با عنوان " پیشگویی های حضرت زهرا درباره ی آخرالزمان " به روزم
بیا،بخون،اگر خوشت اومد نظرتو بگو
مواظب خوبیهات باش
۲۵ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۳۲ م ـ پاک نظر

با سلام 

ضمن تسلیت ایام فامیه

باکلیپ سلمان حدادیان درخدم شما هستیم  حتما حتما ببینید.

الماس دعا  


پاسخ:
سلام علیکم
نشانی سایتتون رو بزارید که بتونم بیام خدمتتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Susa Web Tools