ضرورت شناسی بصیرت
توضیح: در این درسنامه ابتدا به بررسی ضرورتهای نقلی پرداخته سپس در درسنامه های بعدی به دیگر ضرورتها می پردازد.
اهداف کلی:
1- درک متربیان از ضرورتهای نقلی و عقلی بصیرت
2- آشنایی با مراجع حاکم بر ضرورت و استنباط از آن ها
ضرورتهای نقلی بصیرت
الف) آیات الهی
بصیرت از ریشه بصر (به معنای بینایی) ومشتقات آن شامل فعل و اسم و صفت مشبهه بارها در قرآن کریم به کار رفته است و خداوند متعال در آیات مختلف خود را «بصیر» معرفی نموده است که به معنای دیدن (رای) با چشم نیست.
در خصوص تفاوت دیدن بوسیله ابزارهای حسی و بصیرت در روایت مرسلى از امام رضا علیه السلام آمده است که آن حضرت در سخنرانى خود در باره توحید فرمود: و توصیف خدا به اینکه شنوا است بیان اینست که هیچ آوازى بر او نهان نیست و به معنى شنوا بودن ما نیست و همچنان گفته به ما که بینا است بیان اینست که دیدنىها را میداند، در لفظ ما با او همراهیم ولى معنائى که در ما میدهد خلاف آنست که به خدا نسبت داده شود و گفته ما که مدرک و بیننده است به معنى علم او است به هر چه قابل ادراک و دیدنست، اینها صفات مجازى خدایند.[1]
خداوند عالم کلمه «بصیر» را در مقابل «نابینا» قرار داده و در سورههای رعد، انعام، فاطر، غافر و هود در قالب استفهام، مساوی دانستن بینا و نابینا ( الاعمی و البصیر) را رد فرموده است. «قل هل یستوی الاعمی و البصیرام هل یستوی الظلمات و النور» «و ما یستوی الاعمی و البصیر»
به تعبیر قرآن انسانهایی که بیبصیرتند از چهار پایان گمراه ترند چنانچه در سوره اعراف آمده است: «و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون.»(آیه 179)
خداوند سبحان از پیامبرش نیز خواسته که بگوید روش من دعوت از روی بصیرت است. آنجا که میفرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین.» (یوسف، 108)
امام باقر علیه السلام در باره قول خداى تعالى: «بگو راه من این است، از روى بصیرت و بینائى من و آنکه پیرویم کند، بسوى خدا میخوانیم» فرمود: «خواننده بسوى خدا، پیغمبر و امیر المؤمنین و اوصیاء بعد از او هستند.»[2]
على بن حسان به امام جواد علیه السلام عرض کرد: آقاى من! مردم به خردسالى شما اعتراض دارند، فرمود: «چه اعتراضى دارند، در صورتى که خداى عز و جل به پیغمبرش صلّى اللَّه علیه و آله فرموده است "بگو راه من اینست، من از روى بصیرت بسوى خدا میخوانم، با آنکه از من پیروى کرده " بخدا کسى جز على علیه السلام از او پیروى نکرده و او نه سال داشت و من هم نه سالهام.»[3]
رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به این آیه شریفه فرمودند: خداى متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه میفرماید: اى پیغمبر! من با بصیرت حرکت میکنم؛ «قل هذه سبیلى ادعوا الى اللَّه على بصیرة انا و من اتّبعنى»؛ خودِ پیغمبر با بصیرت حرکت میکند، تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این مال دوران مکه است؛ آن وقتى که هنوز حکومتى وجود نداشت، جامعهاى وجود نداشت، مدیریت دشوارى وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولى.[4]
بصیرت در قران کریم به صورتهای مختلف و معانی دیگری نیز به کار رفته و در آیات متعددی آمده است:
«قد جاءکم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ما انا علیکم بحفیظ.» (انعام، 104)
«هذا بصائر للناس و هدی و رحمه لقوم یوقنون.» (جاثیه، 20)
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون.» (اعراف، 201)
«... ان فی ذلک لعبره لاولی الابصار.» (آل عمران، 13)
«فاعتبروا یا اولی الابصار.» (حشر، 2)
عبرت، انسانى را از پایان زندگى مىترساند، و از روز نخست براى عبرتگیرنده حالت زهد ایجاد مىکند، اعتبار و پند گرفتن براى کسانى است که اهل بصیرت و صفاى دل باشند خداوند هم فرموده: فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ، اى صاحبان بصیرت و بینائى عبرت گیرید.[5]
خداوند متعال در جاى دیگرى فرموده:«فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» به درستى که دیدگان ظاهر کور نیستند بلکه دیدگان دل کور مىباشند.
ب) روایات
از نگاه خاتم انبیاء(ص) نابینای واقعی کسی است که بصیرت نداشته باشد. چنانچه فرمود: «لیس الاعمی من یعمی بصره انما الاعمی من تعمی بصیرته » کور کسی نیست که چشمش نابینا باشد کور کسی است که بصیرت نداشته باشد.
حضرت رسول اکرم (ص) در باره راه کسب بصیرت فرمودند: «هر که از دنیا بگذرد خدایش بدون تعلم علم آموزد و بصیرت دهد.»[6]
و از آن بزرگوار منقول است: «کار اندک که با بصیرت و دانش انجام گیرد بسیار است و کار بسیار که با نادانی صورت گیرد اندکست.[7]
از وصایای رسول اکرم(ص) به اباذر رضى الله عنه آمده است: « یا اباذر؛ چون خداوند خواهد به بندهاى نیکى کند و خیر و سعادت را نصیب او گرداند بوى بصیرت در دین و زهد در دنیا و آگاهى به عیوب خویش عطا کند.»[8]
و آن امامی که به تعبیر مقام معظم رهبری ماندن در خط او بصیرت بسیار بالایی نیاز داشت؛ از دست دادن چشم را قابل تحملتر از بصیرت میدانست و میفرمود: « فقد البصر اهون من فقد البصیره » تحمل از دست دادن چشم به مراتب آسانتر از از دست دادن بصیرت است.
وصی رسول خدا(ص) امیر مومنان امام علی(ع) خود تاکید داشت: « لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق» ماندن در کنار حق بصیرت و صبر میخواهد.
چنانچه ماندن در کنار حسین بن علی(ع) در روز عاشورا بصیرت نافذ میطلبید. علی بن الحسین امام سجاد(ع) راز وفاداری عمویش حضرت ابو الفضل(ع) را بصیرت نافذ ذکر نموده و میفرماید: «ان عمی العباس کان نافذ البصیره» عمویم عباس دارای بصیرت نافذ بود.
امام باقر(علیه السّلام) در خصوص جایگاه رفیع بصیرت میفرمایند: کمال و تمام کمال است تفقه و بصیرت پیدا کردن در دین، و صبر کردن در مصیبت و کار دشوار. و در جایی دیگر فرموند: «کور نیست مگر آن کس که کوردل باشد. همانا چشم ظاهر نیست که دچار کورى مىشود بلکه آن دلهائى که در سینهها است از بصیرت کور می گردد.»[9]
امام صادق(ع) نیز پیامدهای بیبصیرتی را گوشزد فرموده و او را گم گشته راهی میداند که از مسیر منحرف گردیده و برخلاف مقصد پیش میرود. چنانچه در اصول کافی از قول ایشان درباره خطر عدم بصیرت آمده است:«العامل علی غیر بصیره کالسائر علی غیر الطریق و لا یزیده سرعه السیر من الطریق الا بعدا» آن کس که بدون بصیرت عمل مىکند، همچون کسى است که بر راه درست پیش نمىرود، این است که هر چه تندتر برود از مقصود دورتر مىشود.[10]
ج) نهج البلاغه
بصیرت مفهومی است که در خطبهها، نامهها و کلمات قصار نهج البلاغه بر آن تاکید شده است در حکمت 157 میخوانیم:« قد بصرتم ان ابصرتم و قد هدیتم ان اهتدیتم و اسمعتم ان استمعتم » یعنی اگر چشم بینا داشته باشید حقیقت را نشانتان دادهاند اگر هدایت میطلبید شما را هدایت کردند و اگر گوش شنوا دارید حق را به گوشتان خواندند.
حضرت علی(ره) داشتن بصیرت را برای نظامیان بسیار مهم دانستند و در خطبه 150 میفرمایند:« حملوا بصائرهم علی اسیافهم » یعنی مومنان واقعی که با پیامبر اکرم(ص) بودهاند شمشیرها در راه خدا کشیدند و بینشهای خود را بر شمشیرها نشاندند. [11]
امام متقیان در بیان اوصاف اهل بصیرت میفرمایند:«زاهدان گروهى از مردم دنیایند که دنیا پرست نمىباشند، پس در دنیا زندگى مىکنند امّا آلودگى دنیا پرستان را ندارند، در دنیا با آگاهى و بصیرت عمل مىکنند، و در ترک زشتىها از همه پیشى مىگیرند، بدنهایشان به گونهاى در تلاش و حرکت است که گویا میان مردم آخرتند، اهل دنیا را مىنگرند که مرگ بدنها را بزرگ مىشمارند، امّا آنها مرگ دلهاى زندگان را بزرگتر مىدانند.»[12]
«چگونه خانه دنیا را توصیف کنم که ابتداى آن سختى و مشقّت، و پایان آن نابودى است؟ در حلال دنیا حساب، و در حرام آن عذاب است. کسى که ثروتمند گردد فریب مىخورد، و آن کس که نیازمند باشد اندوهناک است، و تلاش کننده دنیا به آن نرسد، و به رها کننده آن، روى آورد. کسى که با چشم بصیرت به آن بنگرد او را آگاهى بخشد، و آن کس که چشم به دنیا دوزد کور دلش مىکند.»[13]
شخص بصیر ازمنظر امام علی(ع) کسی است که: «فلینتفع امروء بنفسه ؛فانما البصیر من سمع فتفکر؛ و نظر فابصر؛ وانتفع بالعبر؛ ثم سلک جددا و اضحا یتجنب فیه الصرعه فی المهاوی والضلال فی المغاوی؛ ولا یعین علی نفسه الغواه بتعسف فی حق؛ او تحریف فی نطق او تخوف من صدق ...فافق ایها السامع من سکرتک و استیقظ من غفلتک»[14]
هر کس باید از کار خویش بهره گیرد. و انسان بصیر کسی است که
به درستی شنید و اندیشه کرد و پس به درستی نگریست و آگاه شد و از عبرتها
پند گرفت و سپس راه روشنی را پیمود و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در
کوره راهها دوری کرد و کوشید تا عدالت را پاس دارد و برای گمراهان جای
اعتراض باقی نگذارد که در حق سختگیری کند یا در سخن حق تحریف روا دارد یا
در گفتن سخن راست بترسد ... پس بهوش باش ای شنونده و از خواب غفلت بیدار
شو.
[1]- گنجینه معارف شیعه- ترجمه کنز الفوائد و التعجب، ج1، ص 112
[2]- اصول کافى- ترجمه مصطفوى ج2 ص 378
[3]- اصول کافى-ترجمه مصطفوى ج2 227 ص : 225
[4]- بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر 15/7/ 1388
[5]- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج2 ص 249
[6]- نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص 766
[7]- همان ص 330
[8]- من لا یحضره الفقیه- ترجمه غفارى ج2 ص 27
[9]- من لا یحضره الفقیه - ترجمه غفارى ج6 ص 350
[10]- اصول کافى- ترجمه مصطفوى ج1 ص : 283
[11]- خدادادی ، محمد اسماعیل ، پیامدهای ضعف بصیرت سیاسی، فصلنامه حصون ، شماره 17 ، ص 11.
[12]- نهج البلاغة- ترجمه دشتى ص : 697
[13]- نهج البلاغة- ترجمه دشتى ص 469
[14] - خطبه 153 نهج البلاغه