درس نامه بصیرت - کنکاشی در معنای بصیرت
اهداف کلی:
1- فهم ساده ولی عمیق از بصیرت توسط متربیان 2- درک معنای لغوی واژه بصیرت 3- آمادگی لازم برای پیشبرد مباحث در زمینه بصیرت در آینده
مقدمه:
«بصیرت»
کلمهای که این روزها بسیار زیاد در رسانهها و در کلام بزرگان نظام بخصوص
رهبر عزیزمان میشنویم. کلمهای که در قرآن هم با مشتقات مختلف بارها
تکرار شده است. بصیرت به معنای نگاه دقیق و روشن به امور است. خیلی از
انسانها را در اطراف خود میبینیم که از کنار هر سخن یا پدیدهای که به آن
برمی خورند، با سطحی نگری و ساده اندیشی میگذرند و یا برای آن علتهایی
نادرست و گاه واهی و پوچ میتراشند. باید گفت بصیرت و روشن بینی به خودی
خود برای انسان به وجود نمیآید؛ یعنی انسانی که تازه به دنیا میآید، از
بدو تولّد در ذاتش بصیرت نیست، بلکه به مرور زمان و کم کم که بزرگ میشود،
دریافتهایی که از محیط اطراف خود بدست میآورد، او را به تفکر و اندیشه وا
میدارد تا دلیل رویدادهایی که برایش پیش میآید، را جستجو نماید. در این
میان، برخی خوشگذرانی و راحت طلبی را ترجیح میدهند و کاری به هیچ چیز دیگر
ندارند، و در نتیجه فرصت کنجکاوی را از خودشان میگیرند! این عدّه از
افراد عقل و روحشان بزرگ نمیشود و حتّی تا آخر عمر هم ممکن است -هر چند که
از نظر سنّ بزرگ باشند-، ولی از نظر عقل و ظرفیت اندیشه کودکی بیش نیستند و
باید همچون کودکان با آنها مدارا کرد. برخی هم خانوادهها و اطرافیانشان
مانع رسیدن آنها به حقیقت و باطن امور میشوند و متأسفانه این عدّه هم
نادانسته با ایشان هم عقیده و منش میشوند و راه آنها را دنبال مینمایند.
امّا گروه سومی هم هستند که اهل تفکر و دقّت و انتخاب میباشند، میتوان
به این عدّه «انسانهای مستقل» گفت؛ کسانی که از ابتدای کودکی نگاه دقیق به
هر چیزی که در اطرافشان اتفاق میافتاد، داشتهاند. شاید بتوان اعتقاد پیدا
کرد که بروز سختیها و مشکلات بزرگ در راه زندگی اینها باعث شده که در
گیرودار دست و پنجه نرم کردن با فراز و نشیبها راه خود را به سوی جهان نور و
روشنی باز نمایند. از طرف دیگر، اگر حتی محیط خانواده را نیز کنار
بگذاریم، امّا در محیط مدرسه برای هر کودکی فرصت آشنایی با جهان ماورای
طبیعت و شنیدن از خدا و مصایب ائمه به عنوان انسانهای کامل وجود دارد.
اینکه آنها با مشکلات چگونه برخورد کردهاند، خیلی میتواند کمک کند به ما
که چه راه و روشی را در پیش یگیریم و چگونه با انسانها و حوادث اطراف خود
تعامل داشته باشیم. در بسیاری از مواقع میبینیم که افراد با بصیرت و روشن
بین، زندگی ائمه را الگو و سرمشق راه زندگی خود قرار داده و از آنها یاری و
استمداد جستهاند، چرا که این وعده الهی است که به هر کس که تقوای او پیشه
نماید، فرقان و قوه تشخیص حق از باطل عطا میفرماید.
نتیجه از مقدمه:
حال، شما دوست دارید جزء کدام یک از این سه گروه باشید؟
حال
این «بصیرت» به چه درد میخورد؟ در جواب باید گفت دو رکن اصلی بصیرت عبارت
است از تشخیص جوانب مختلف یک کار و تسلیم نشدن در برابر احساسات و عواطف.
با داشتن بصیرت و نگاه به عاقبت و اصل و منشأ امور بسیاری از انحرافات و
فسادها در انسانها و جوامع بشری به وجود نمیآید. بصیرت هر چند امری درونی
است، امّا نمود بیرونی قوی دارد که در طرز سخن گفتن و رفتار کردن و نوع
گزینشهای او در برخورد با رویدادها نمایان میگردد. این افراد عموماً
افرادی زیرک و تیزهوش هستند که کوچکترین فرصتی را برای ارتقای خود از دست
نمیدهند. این افراد تشخیص دادهاند که سود و منفعت مادّی و دنیایی زودگذر
به درد عاقبت و فرجام او نمیخورد و باید چارهای دیگر اندیشید و راهی دیگر
برگزید و به ریسمانی محکمتر از اینها چسبید، ریسمانی که آنقدر محکمی است،
که به این زودیها پاره نشود، نه اینکه بعد از گذشتن مدّت زمانی اندک رنگ
به رنگ و پوسیده شود و در نتیجه یک انسانی را که بدان اطمینان و تکیه کرده
است، را با خود به قعر سقوط بکشاند.
تشریح لغت:
معنای بصیرت
حال بعد از این توضیحات بپردازیم به معنای حقیقی کلمه بصیرت و از زوایای مختلف آن را بررسی کنیم.
بصیرت به معنی دانایی، بینایی، بینایی دل، هوشیاری، زیرکی و یقین است. (1)
نزد اهل معنا، نیرویی نهانی و قوّهای قلبی است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ میکند.
برخی
از اهل معرفت میگویند: «بصیرت قوّه قلبی یا نیرویی باطنی است که به نور
قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیا را در
مییابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است برای نفس» . (3)
میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهری، و بصیرت که آورنده نور باطنی است، تفاوت بسیار است؛ مانند:
1.
نور ظاهری، تنها با بینایی انسان سر و کار دارد. خورشید و ماه و چراغ، بیش
از این که فضا را روشن و بینایی انسان را یاری کند، کاری انجام نمیدهد. پس
اگر انسانی ناشنوا بود یا در بویایی و لامسه و گویایی خود نقص داشت، با
تابش آفتاب و مهتاب و نورهایی از این قبیل، مشکلاتش حل نمیشود. اما نور
باطن همه نقصهای (باطنی و معنوی) انسان را برطرف، و تمام دردهای او را،
درمان میکند ... .
در صورتی که درون کسی را روشن کرد، ساحت جانش چنان
نورانی میشود، که هم صحنههای خوبی را در خواب و بیداری میبیند، هم
آهنگهای خوبی را میشنود، هم رایحههای دل انگیزی را استشمام میکند و هم
لطیفههای فراوانی را لمس مینماید. (4)
2. انسان دو چهره یا دوجنبه
دارد: چهره ظاهری یا مُلکی و چهره باطنی یا ملکوتی، خداوند برای دیدن
ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن
هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد میبیند. اما برای دیدن باطن
و شهود ملکوت، قوه نوری را در نهاد او نهادینه نموده به نام بصیرت، که تا
آن "نور استعدادی" از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و شهود ملکوت، میسر
نخواهد بود.
صاحب جامع الاسرار مینویسد: معنای سخن خداوند (نور علی
نور یهدی اللَّه لنوره من یشاء) ، (5) (... و من لم یجعل اللَّه له نوراً
فماله من نور) ، (6) چیزی جز این نیست که تا نور حق حاصل نیاید و به دل و
جان سالک نتابد، بصیرت در او پدید نیاید. نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام
تلاش اهل مجاهده برای آن است که مورد عنایت حق قرار گیرند و نور حق بر دل و
بر جانشان پرتو افکن گردد. (7)
حافظ شیرازی که میگوید:
گرنور عشق حق به دل و جانت افتد باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوی
ناظر به همین نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحیر و تردد میرَهَد و سرانجام به حقیقت میرسد.
___________
پینوشتها:
1. دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی، ج 1، ص 546.
3. دائرة المعارف تشیع، جمعی از محققان، ج 3، ص 271.
4. آیت اللَّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی ج 14، ص 132 - 13
5. نور (24) آیه 35.
6. همان، آیه 40.
7. جامع الاسرار، ص 510 و 580 - 579.