شجره طیبه تربیت دینی؛ شجره خبیثه تربیت غیر دینی
«بیتربیت» لفظی مصطلح، اما غلط است. اصلا نمیشود کسی بیتربیت باشد. چون انسان خواه ناخواه تربیت میشود. حالا یا تربیتش خوب است یا بد. یا موجب رشد است یا موجب سقوط. به هر حال راه دو تا بیشتر نیست؛ یکی انتهایش سعادت است و دیگری شقاوت. یکی از راه «دین» انسان را خوشبخت میکند و یکی از راه «غیر دینی» به بدبختی میرساند. یکی درختی است با میوه شیرین تربیت دینی، و یکی درختی است با میوه تلخ تربیت غیر دینی. انگار اینجا هدف و نتیجه نقش خیلی مهمی پیدا میکند.
اصلا مهمترین معیار برای مقایسه دو راه یا روش، نتیجه آنهاست. بهترین جادهای که انسان را به پرتگاه برساند، هیچ ارزشی ندارد؛ حتی در مقابل بدترین راهی که سر از باغ و گلستان درآورد. شاید این جا بتوان جمله «هدف وسیله را توجیه میکند» را نقد کرد. اگر هدف سعادت محض باشد، هر وسیلهای که چنین هدفی را تامین کند، ارزشمند و توجیهپذیر است؛ حتی اگر جنگ مالی و جانی باشد. مثل این که برای رسیدن کمال مطلق، پول خود را با فقیر تقسیم کنی یا جان خود را تقدم جانآفرین نمایی. دیگر نپرس که با این هدف دروغ و غیبت هم میشود کرد یا نه، که خودت خوب میدانی دروغ و تهمت و غیبت و تمسخر و امثال آن، انسان را به سعادت نمیرساند.
پس چیزی که مهم میشود مقایسه هدف تربیت دینی با تربیت غیر دینی است. جالب است که بدانیم نتیجه هر دو تربیت «بندگی» است. اصلا مسیر زندگی انسان به سوی بندگی است. چون انسان نیازمند است، انسان نیازمند خلق شده و هیچ وقت هم بینیاز نمیشود. جنس خلقتش این گونه است. از نیاز به آب و غذا گرفته تا نیاز به محبت و زیبایی. پس اگر یک عمر تلاش میکند، برای این نیست که بینیاز شود، بلکه میخواهد از نیازی به نیاز بالاتر رود. اگر آب میخورد، نه فقط برای رفع تشنگی است، او میخواهد تشنه نباشد که بتواند کار کند؛ اگر مسکن میخواهد نه فقط برای خوابیدن است، او میخواهد امنیت داشته باشد که بتواند به آرامش برسد... و هزاران اگر دیگر که هر روز تکرار میشود. نتیجه همه این رفع نیازها، نیاز بالاتری است که در نهایت به بندگی منتهی میشود. حالا این جا وقت انتخاب است. میخواهی بنده چه کسی باشی؟ طاغوت یا یاقوت؟
طاغوت هر آن چیزی است که از جنس طغیان باشد؛ هر آن چیزی که بوی سرکسی بدهد. تو که ناگزیر از بندگی هستی، اگر از بندگی پروردگارت سر باز زدی، به بندگی سرکشترین سرکشان در میآیی. یعنی شیطانی را بندگی میکنی و بر آستان خبیثی سجده میکنی که همو از سجده بر تو سر باز زد. میبینی چگونه تو را به بازی گرفته است!
حالا برو هر جا که دوست داری فریاد بزن که «من آزادم!» کدام آزادی؟ از بین هزاران انتخاب، خدایت یکی را به عهده تو گذاشت. نه برای تولدت از تو اجازه گرفت، نه برای میراندنت؛ نه برای انتخاب پدر و مادرت تو را مختار گذاشت و نه برای زبان و ملیت و جنسیت و امثال آن. فقط یک انتخاب بزرگ را به تو داد: «چه کسی را بندگی میکنی؟» و تو فکر کردی که در این انتخاب آزادِ آزادِ آزادی؟! فکر کردی هر چه انتخاب کردی، نتیجه یکی میشود؟ مگر میشود درخت چنار، میوه سیب بدهد؟ پس شجره خبیثه هم میوهاش با شجره طیبه فرق میکند. برو و معنی «زقوم» را پیدا کن. همان که ثمره شجره خبیثه است. آن وقت دیگر اختیار خود را به رخ دیگران نمیکشی...
میخواهی به آیه «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[1] استناد کنی و فریاد «اختیار آزاد» سر دهی؟ پس بیا و آیه بعدیاش را بخوان: «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعیراً»[2]. یعنی در این انتخاب آزاد، اگر جزو شاکران نبودی و کفران کردی، نتیجهاش غل و زنجیر است... غل و زنجیر... غل و زنجیرهای جهنمی...
حالا بیا و دوباره شجره طیبه تربیت دینی را با شجره خبیثه تربیت غیر دینی مقایسه کن. بحث بر سر بندگی است... هر دو تو را بنده میکنند... بندگی طاغوت یا بندگی یاقوت... انتخاب با توست... فقط بدان که خداوند تو را برای بندگی خودش آفریده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[3]...
[1] سوره انسان، آیه 3: همانا ما راه درست را به او نشان دادیم و اوست که یا سپاس مىگزارد و یا ناسپاسى پیشه مىکند.
[2] سوره انسان، آیه 4: امّا بداند که ما براى کفرپیشگان زنجیرها و غلها و آتشى فروزان آماده کردهایم.
[3] سوره ذاریات، آیه 56: من جنیّان و آدمیان را جز براى این که مرا بپرستند نیافریدم.
منبع:salehintehran.ir