الگویی برای مربی(بخش پایانی)
اولین و شاید مهمترین شرط برای احراز مقام امامت و هدایت مردم، اعتقاد قلبی و ایمان شخصی مربی به چیزی است که مردم را به سوی آن دعوت میکند. قرآن شرط امامت در میان بنیاسرائیل را ایمان و یقین شخصی میداند.
مرحلة دوم: برقراری ارتباط با متربی
ارتباط با متربی عبارت است از: همة بیان احساسات، انتظارها و نگرشهای خود نسبت به متربی، و متقابلاً، درک انتظارها و احساسات و نیازهای وی.9 اینکه همة پیامبران از جنس انسان و از قوم خود بودند، نشان از اهمیتی دارد که دستگاه نبوت و رسالت الاهی برای این امر قائل است. قرآن بر این امر تأکید دارد و میفرماید: «وَإِلَی عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً.»(اعراف: 65)
انبیا(ص) افزون بر این سرمایة گرانمایه که در اختیار داشتند، اقداماتی را نیز انجام میدادند تا ارتباط بیشتر شود. قرآن در آیات متعددی به این امر پرداخته، که ذکر همة آنها میسور نیست. از اینرو، به فهرست اجمالی آن اکتفا میکنیم. نگاه به آیاتی که روند فعالیتهای تربیتی پیامبران را گزارش کرده، نشان میدهد که فارغ از محتوای گفتوگوهای مزبور، روشهای مزبور کمک شایانی به ارتباطگیری با مخاطب و جلب اعتماد او میکند:
1. طرح سؤال
قرآن در موارد بسیاری از قول پیامبران سؤالاتی را نقل میکند. برای نمونه، چند مورد را میآوریم: موسی گفت: آیا حق را هنگامی که به سوی شما آمد [جادو] میگویید؟ آیا این جادوست و حال آنکه جادوگران پیروز و رستگار نمیشوند؟(یونس: 77)؛ آیا شما آن را میآفرینید ـ نقشبندی میکنید ـ یا ما آفرینندهایم؟(واقعه: 59)؛ آیا از هیچ آفریده شدهاند یا خودشان آفریننده [خویش]اند؟(طور: 35).
2. پاسخ منطقی به شبهات
وقتی طرز فکر و دعوت جدیدی در جامعه طرح میشود، عکسالعمل انسانها در مقابل آن متفاوت است: پذیرش و همراهی، مخالفت و دشمنی، تردید و تحقیق، انواع گوناگونی از این برخوردهاست. وجه مشترک این افراد، طرح سؤالاتی است که با متصدیان فکر جدید درمیان میگذارند، البته با انگیزههای رنگارنگ، و منتظر پاسخ میمانند. اینجاست که دعوتکنندگان با رفتار خود در پاسخ به سؤالات، درواقع، شخصیت خود را نشان میدهند. آیا حقپرستند و واقعاً برای حق زحمت میکشند یا دنیاطلبند و برای خود مرید جمع میکنند. یکی از نشانههای حقطلبی انبیا(ص)، برخورد منطقی با این شبهات است. قرآن انواع گوناگونی از شبهات را از قول مشرکان، کفار یهودی و مسیحی گزارش میکند.10 نکتة قابل توجه در این برخوردها، آن است که در هیچ جا دیده نشده پیامبری از جادة منطق و ضوابط عقلپسند خارج شود و در پاسخ خود، به بیانات غیرعقلی توسل جوید.
3. به داوری طلبیدن عقل
برقراری ارتباط با افراد، نیازمند آن است که مربی به شخصیت و موجودیت آنان احترام گذاشته، به قضاوتهای آنان بها بدهد. در نگاه انبیا(ص)، عقل از جایگاه بلند و باارزشی برخوردار است و میتواند مخاطب همة معارف و آموزههای ادیان ابراهیمی قرار گیرد. امام رضا(ع) در پاسخ به ابن سکیت، که پرسیده بود در این برهة زمانی چه کسی بر ما حجت است، «عقل» را معرفی میکنند که تشخیص میدهد چه کسی از سوی خدا راست میگوید تا تصدیقش کند، و چه کسی دروغ میگوید تا تکذیبش کند. میفرمایند: «اَلْعَقْلُ یُعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَی اللَّهِ فَیُصَدِّقُهُ وَ الْکَاذِبُ عَلَی اللَّهِ فَیُکَذِّبُهُ»؛11 عقل قدیمیترین و پرکاربردترین وسیلهای است که بشر به کار گرفته و همیشه کاری بوده است. انبیا نیز به درستی مردم زمان خود را به استفاده از آن ترغیب میکردند. بیاناتی نظیر: «مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ؛ شما را چه شده؟! چگونه حکم میکنید؟!» (یونس: 35) از همین شیوه حکایت دارد.
4. بیان جدلی
جدال احسن و اتکا به ادلة مورد قبول خصم، راه را برای واداشتن فرد مخاطب به قبول حق و یا حداقل، سکوت نزدیک میکند و هزینة تبلیغ و تربیت را تقلیل میدهد. از اینرو، انبیا(ص) در مواردی از این روش بهره میبردند و با خصم خود مجادله میکردند. البته جدال حضرات انبیا(ص) به نیکوترین شکل بود، با رعایت کامل جوانب انسانی و حفظ حرمت اشخاص.12
قرآن، که خود بهترین گواه این مدعاست، نمونههایی از این مجادلات را نقل میکند: «موسی گفت: آیا حق را هنگامی که به سوی شما آمد [جادو] میگویید؟ آیا این جادوست و حال آنکه جادوگران پیروز و رستگار نمیشوند؟»(یونس: 77)
5. مماشات با مخالفان
برای اثبات حقانیت توحید و سایر عقاید ابراهیمی، میتوان از داستان مماشات حضرت ابراهیم(ع) با مشرکان (انعام: آیات 76 ـ 78)، درس گرفت. امام رضا(ع) در پاسخ مأمون که پرسید این کار حضرت چگونه با عصمت ایشان جمع میشود، فرمود: حضرت ابراهیم برای آنکه به مردم بفهماند کواکب پرستیدنی نیست، ابتدا در ظاهر، اظهار همراهی و تأیید میکرد، اما بلافاصله مکنون قلبی خود را با این روش در پیش گرفت.13 برخورد ایشان با خصم جاهل، چنان گویا و روشنگر است که نیاز به توضیحی نیست.
6. استفاده از زبان مشترک
برای آنکه هزینة کار مربی کمتر شود، تدابیر متعددی باید اندیشید. پیامبران وقتی با پیروان ادیان قبل از خود روبهرو میشدند، اصرار عجیبی داشتند که آنان را از خود بدانند و خود را از آنان. این سیاست، صحنههای جالبی از صداقت را به نمایش میگذاشت و در تألیف قلوب افراد آماده تأثیر بسزایی داشت. آیات قرآن مواردی از این همزبانی را گزارش کرده است. در همین زمینه، پیامبر اسلام(ص) از وحدت ادیان الاهی سخن میگفتند، انبیای گذشته را تصدیق کرده، و پیروان ادیان سابق را به آداب مشترک دعوت میکردند.
7. پایبندی به مکارم اخلاق
مکارم اخلاق، که در جلب اعتماد متربیان نقش بینظیری دارد، صفت مشترک همة انبیا(ص) است. بعضی از مصادیق آن را توضیح میدهیم.
الف. صداقت در گفتار و عمل
پیامبران مأمورند به آنچه میگویند عمل کنند تا از تهمت بهدور بوده، مورد قبول مردم واقع گردند؛ زیرا یکی از نشانههای صدق کلام، آن است که خود گوینده در عمل پیشی بگیرد و قول و فعل او مطابقت داشته باشد: «او را انبازی نیست، و مرا به این [آیین] فرمان دادهاند و من نخستین مسلمانم.»(انعام: 163) این آیه، بر صداقت قولی و مطابقت گفتار و رفتار حضرت تأکید دارد.14
ب. لینت و نرمی در گفتار و رفتار
سیرة عملی پیامبران(ص) سرشار از مدارا،15 نرمی در گفتار و کردار ایشان است. به شهادت قرآن، توفیقات فراوان پیامبران در امر هدایت مردم، در سایة همین راهبرد الاهی بوده است: رحمت خدا باعث شده که با مردم مهربان شوی. در حالی که اگر تند و سختدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر و برای آنها طلب مغفرت کن و در کارها با آنها مشورت نما و هنگامی که تصمیم به کاری گرفتی، توکل بر خدا کن؛ زیرا که پروردگار توکل کنندگان به خویش را دوست میدارد.(آلعمران: 159)
ج. پرهیز از منافع شخصی
پیامبران نه تنها از منافع شخصی خود مایه میگذاشتند، بلکه هرچه داشتند در راه دین و تربیت دینی سرمایه میکردند. آنان از اینکه مال یا آبرویی در این راه اهدا کنند، ابایی نداشتند. نمونة بارز آن، ازدواج رسول اکرم(ص) با همسر مطلّقة پسرخواندة خود، زیدبن حارثه بود که آداب و رسوم عرب جاهلیت آن را قبیح و ممنوع میشمرد. همچنین آن حضرت، در بحبوبة جریان فوت فرزند خود، ابراهیم، به شدت و به نحوی بیسابقه، با یک عقیدة خرافی مبارزه کرد. گرفتن خورشید، که مقارن با مرگ ابراهیم بود، شرایط را به شکل بیسابقهای به نفع رسول گرامی اسلام(ص) رقم زد. مردم چنین پنداشتند که افلاک نیز برای فرزند پیامبر عزادار است. با وجود این، حضرت اعلام فرمود که این جریان ربطی به مرگ ابراهیم ندارد.
د. تربیت و هدایت بدون چشمداشت
در سورة شعراء شش بار (آیات: 57، 109، 127، 145، 164، 180)، از قول پیامبران مختلف میفرماید: «وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ؛ و من از شما هیچ مزدی نمیخواهم.» اینکه انبیا(ص) در مقابل خدمات بینظیر معنوی و تربیت امت متربی خود، اجری نمیخواهند بسیار اثرگذار است.
تکرار عبارت «فَاتَّقُوااللهَ» در آیات ذیل، همین نکته را میرساند؛16 چه با آنکه یکبار از تقوا و اطاعت سخن به میان آمده است، بلافاصله پس از آیۀ «لا اسألکم...» دوباره این معنا ذکر شده است: إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ؛ هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت آیا تقوا پیشه نمیکنید. مسلماً برای این (دعوت) هیچ مزدی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است. پس تقوا پیشه کنید و مرا اطاعت کنید.(شعراء: 106ـ110)
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، کلام 73.
2. محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 382.
3. همان، ص 44، ح 3.
4. همان، ص 43.
5. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 34.
6. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 16، ص 286.
7. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج 6 ، ص 221.
8. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 9، ص 543.
9. احمد بهپژوه، اصول برقراری رابطة انسانی با کودک، ص 22.
10. عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 9، ص141-193.
11. سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 65.
12. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، همان، ج 11، ص 456.
13. سیدهاشم بحرانی، همان، ج 2، ص 432.
14. سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج 7، ص 394.
15. مدارا عبارت است از ملاینت و مرافقت با خصم و برخورد نیکو با او. لسان العرب مدارا را از سنخ مرافقت و همراهی دانسته، اصل آن را نوعی زیرکی میداند: «داریت الرجل، لاینته و رفقت به و اصله دریت الظبی ای
ببخشید برای حلقه دانشجویان چه مطالبی رابیان کنم؟
ازطرح درس واحکام و....
لطفا بیان فرمایید