اصول یادگیری با تکیه بر احادیث نبوی (ص) (قسمت اول)
یادگیری، مبانی و اصولی دارد که هرگاه، این اصول تحقق یابند کار یادگیری به
راحتی و آسانی صورت می پذیرد، اما اگر تحقیق نیابند یادگیری ممکن است
اصلاً صورت نگیرد و یا با دشواری و کندی انجام پذیرد. روان شناسان جدید به
بررسی تجربی فرایند یادگیری اهتمام ورزیده اند و در این زمینه دست به
آزمایش های بسیاری زده اند و به تعریف دقیقی از این مبانی و اصول رسیده
اند. نگارنده، پیش از این، در کتاب قرآن و روان شناسی توضیح داده است که
قرآن کریم، چهارده قرن پیش از آن که روان شناسان جدید اصول یادگیری را کشف
کنند، بسیاری از این اصول را برای اصلاح رفتار مردم، و تربیت روانی و ساختن
شخصیت آنان به کار گرفته است. (1)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در تربیت روان یارانش، و اصلاح رفتار و ساختن شخصیت آنان، و در نشر دعوت اسلام در بین مردم این اصول را به کار گرفت. در این جا اصول یادگیری را که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آن ها را در زمینه نشر دعوت اسلام و آموزش و راهنمایی و ارشاد یارانش پیاده کرد، بررسی می کنیم:
1- انگیزه
الف- برانگیختن انگیزه با تشویق و تهدید
احادیث فراوانی وجود دارد که مردم را به پذیرش اسلام و گرویدن به عقیده ی توحید تشویق می کنند، و در آن ها، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی را که به اسلام بگروند و به عقیده ی توحید ایمان آورند وعده نجات از آتش دوزخ و نایل گشتن به نعمت بهشت می دهد.و از اَنَس روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« کسی که لا اله الا الله بگوبد و در دلش به اندازه ی یک جو ایمان باشد، از آتش نجات یابد یا کسی که لا اله الا الله بگوید و در دلش به اندازه یک دانه گندم ایمان باشد از آتش نجات یابد. و کسی که لا اله الا الله بگوید و در دلش به وزن ذره ای ایمان باشد از آتش نجات یابد». (3)
در این حدیث، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به توحید تشویق می کند؛ زیرا که پاداش گرویدن به توحید را رهیدن از آتش و رفتن به بهشت قرار می دهد هر چند به سبب ترک پاره ای واجبات یا انجام دادن برخی محرمات نقص ایمان داشته باشد. از تعبیر یک جو یا یک دانه گندم یا یک ذره جز این چیزی فهمیده نمی شود». (4)
از جابر روایت شده است که می گفت:
مردی نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا، دو ایجاب کننده(5) کدام است؟ فرمود:
« هر کس بمیرد و به خدا شرک نورزیده باشد به بهشت رود، و هر کس بمیرد و به خدا شرک ورزیده باشد به دوزخ رود». (6)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط برای گرویدن به عقیده ی توحید از مشوّق رفتن به بهشت استفاده نکرد بلکه برای ایمان آوردن به پیامبران الهی و کتاب های او و فرشتگانش و زندگی آخرت و حساب روز قیامت و بهشت و دوزخ نیز از این عامل تشویقی بهره جست. برای نمونه از عبادة بن صامت روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« خدای عزوجل فرمود: ای بندگان شایسته ام چیزهایی را آماده کرده ام و اندوخته ام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر دل هیچ بشری خطور نکرده است که با آنچه [ از نعمت های دنیا] خداوند شما را بر آن ها مطلع کرده است قابل قیاس نمی باشد» حضرت سپس این آیه را تلاوت فرمود: هر کس نداند که به پاداش آنچه انجام دهند برایشان چه روشنی چشمی نهان داشته اند». (9)
ابن عباس نیز نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی قدسی که آن را از پروردگار بزرگش روایت می کند، فرمود:
« خداوند خوبی ها و بدی ها را [در لوح محفوظ] نوشت، سپس آن ها را [برای فرشتگان و مردمان] بیان داشت. پس هر که قصد کار نیکی کند و آن را انجام ندهد خداوند برای او یک کار نیک کامل نویسد، و اگر قصد آن کرد و انجامش هم داد خداوند عزوجل برایش ده کار نیک و پاداش نویسد تا هفتاد برابر و بلکه چندین و چند برابر. و اگر قصد کار بدی کند اما آن را انجام ندهد خداوند برایش یک کار نیک کامل نویسد، و اگر قصد آن کند و انجامش دهد خداوند برایش تنها یک کار بد نویسد». (10)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همچون قرآن کریم، برای برانگیختن انگیزه ی اطاعت از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مردم، و انجام دادن عبادات و تکالیف دینی، و دوری کردن از گناهان، و پرهیز از آنچه خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نهی کرده اند شیوه ی تهدید را نیز به کار گرفته است.
استفاده از عنصر تشویق و تهدید با هم تأثیر بیش تری دارد تا استفاده از یکی از آن ها؛ زیرا، تشویق تنها ممکن است باعث شود که مردم بیش از اندازه به آمرزش الهی امیدوار شوند و در آرزوی رفتن به بهشت زیاده روی کنند و در نتیجه، پشتگرم و آسوده خاطر شوند و از این رو در انجام دادن برخی از واجبات و تکالیف کوتاهی ورزند. در همین خصوص، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است:
« ایمان به آرزو نیست، بلکه ایمان آن است که در دل جرقه زند و عمل آن را تأیید کند. گروهی از مردم چنان به آمرزش الهی امید بستند که بی هیچ کار نیکی از دنیا رفتند، و گفتند: ما به خدا گمان نیک داریم. در حالی که دروغ می گفتند. اگر به خدا گمان نیک داشتند کردار نیک می کردند». (11)
تهدید تنها نیز ممکن است برخی مردم را از رحمت خدا نومید کند و امید به بهشت را از دست بدهند و در نتیجه، وظایف و تکالیف الهی خود را کنار بگذارند و ای بسا که مرتکب گناهانی شوند. بنابراین، امیدواری بیش از اندازه و نومیدی بیش از حد، هر دو، زیانبارند. شاید حدیث ذیل از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متضمن همین معنا باشد: « اگر مؤمن از کیفری که نزد خدا وجود دارد آگاه می بود هیچ کس در بهشت او طمع نمی کرد، و اگر کافر از رحمتی که نزد خدا هست آگاه می بود هیچ کافری از بهشت او نومید نمی شدم. (12)
استفاده توأمان از تشویق و تهدید منجر به تحریک انگیزه و جهت دادن به آن در سمت هدف مطلوب می شود بدون آن که افراط در امید دادن یا افراط در نومید کردن از شدت انگیزه بکاهد. تشویق به پاداش الهی باعث نابودی یأس از رحمت او می شود، و تهدید و ترساندن از کیفر خداوند موجب می شود که شخص بیهوده تمنای رحمت او را نکند.
ب- برانگیختن انگیزه با داستان
( لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ...). (13)
« راستی که در داستانشان خردمندان را پندی است...».
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز برای تربیت روانی یاران و پیراونش از داستان کمک گرفته است. داستان تأثیر فراوانی در جلب توجه آنان و تشویق به گوش دادن، برای فرا گرفتن پندها و حکمت های نهفته در داستان، داشت. آن حضرت برای بسیاری از اهداف تربیتی از داستان کمک می گرفت، اهدافی مانند آموختن ارزش ایمان به خدای یگانه و شرک نورزیدن به او، و ایمان آوردن به پیامبر او (صلی الله علیه و آله و سلم) و مهربانی و خوشرفتاری با مردم، یاری رساندن به آنان، مهر آوردن بر تهیدستان و کمک کردن به آن ها، مهربان بودن با حیوانات، پیمودن مسیر تقوا و کردار شایسته به خاطر خدا و جلب خشنودی او، آراسته شدن به اخلاق و صفات پسندیده مانند بخشندگی و راستگویی و دیگر خصال پسندیده ای که مؤمن باید به آن ها آراسته باشد. از نمونه داستان هایی که ارزش ایمان به خدای یگانه و شرک نورزیدن به او، و ایمان آوردن به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای مردم روشن می سازد، روایت زیر است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« روز قیامت خداوند عزوجل مردی از امت مرا در پیش چشم خلایق گزینش خواهد کرد و نود و نه طومار برایش باز خواهد کرد که هر طوماری تا آن جست که چشم کار می کند آن گاه خداوند می فرماید: آیا از این نوشته ها چیزی را انکار داری؟ آیا فرشتگان نویسنده ی اعمال به تو ستم کرده اند؟ آن مرد گوید: نه ای خداوندگار من. خداوند می فرماید: آیا عذری داری؟ گوید: نه ای خداوندگار. خداوند عزوجل فرماید:
اما تو را نزد من ثوابی است، و امروز بر تو ستمی نرود. پس برگه ای بیرون آورده شود که در آن نوشته سده است: گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و گواهی می دهم که محمد پیامبر خداست. سپس فرماید: ترازویت را حاضر کن. او گوید: پروردگارا، با وجود این طومارها از این برگه چه کار آید؟ خداوند فرماید: به تو هیچ ستم نخواهد شد. آن گاه طومارها در یک کفه نهاده شود و آن برگه در کفه دیگر و کفه طومارها بالا رود و کفه برگه سنگینی کند. آری، هیچ چیز از نام خداوند بزرگ سنگین تر نیست». (14)
نمونه ی داستان دیگری که طی آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رحم کردن به مردم و کمک کردن به نیازمند و دستگیری از غمزدگان را به یارانش آموزش می دهد، روایتی است که ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است:
«مردی بود که به مردم قرض می داد، و به غلامش می گفت: هرگاه نزد بدهکاری رفتی و دیدی تنگ دست است از او گذشت کن، باشد که خداوند نیز از ما گذشت کند، و چون از دنیا رفت خدا هم از او گذشت کرد». (15)
داستان دیگری که مهربانی با حیوانات را به اصحاب می آموزد، این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« مردی در راهی می رفت که سخت تشنه شد. به چاهی رسید و داخل آن رفت و آب خورد و بالا آمد. سگی را دید که از شدت تشنگی خاک های نمناک را می خورد. با خود گفت: این سگ بیچاره هم مثل من تشنه شده است. دوباره داخل چاه رفت و کفش خود را پر آب کرد و آن را به دهان گرفت و بالا آمد و به سگ آب داد. خداوند متعال برای قدردانی از این کار او را آمرزید». صحابه عرض کردند:
ای پیامبر خدا، برای حیوانات هم به ما اجر داده می شود؟ حضرت فرمود: « برای سیراب کردن هر جگر تشنه ای اجر داده می شود». (16)
در روایت دیگری آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« زنی به سبب آن که گربه ای را بسته بود و نه خودش به آن غذا می داد و نه می گذاشت که از علف های زمین بخورد، به جهنم رفت». (17)
داستان دیگری که به تقوا پیشگی و انجام دادن کار نیک برای رضای خدا، مانند نیکی کردن به والدین، مبارزه با نفس برای تسلط بر امیال و شهوات، و دوری کردن از معاصی و گناهان از ترس خدا، و برگرداند امانت به صاحبش، تشویق می کند، روایتی است که در آن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« سه نفر در راهی می رفتند که آن ها را باران گرفت. به غاری در یک کوه پناه بردند. ناگاه تخته سنگی از بالای کوه فرود آمد و بر دهانه غار قرار گرفت و آن ها را محبوس کرد. به یکدیگر گفتند: هر یک از ما فکر کند ببیند چه کار نیکی برای خدا انجام داده است خدا را به حق آن دعا کند شاید تخته سنگ کنار برود. یکی گفت: خدایا، من پدر و مادری پیر و فرتوت و تعداد کودک خردسال داشتم که سرپرستی آن ها می کردم. شب هنگام که به خانه می آمدم شیر می دوشیدم و نخست به پدر و مادرم می دادم که بخورند و سپس به فرزندانم. یک روز دیر کردم و وقتی به خانه آمدم شب شده بود و دیدم پدر و مادرم خوابیده اند طبق معمول شیر دوشیدم و آمدم بالای سر آن ها ایستادم و دلم نیامد از خواب بیدارشان کنم؛ دوست هم نداشتم که پیش از آن ها به بچه هایم بخورانم. بچه ها از گرسنگی پیش پای من گریه و زاری می کردند تا آن که سپیده صبح زد. حال اگر می دانی که من این کار را برای رضای تو کرده ام روزنه ای بگشای که از آن آسمان را ببینیم. خداوند روزنه ای ایجاد کرد و آن ها آسمان را دیدند.
دیگری گفت: خدایا، من دختر عمویی داشتم که عاشقش بودم و از او کام خواستم اما او مخالفت کرد. من صد دینار به او دادم و اصرار کردم تا بالاخره راضی شد. چون نشستم تا کام برگیرم، گفت: ای بنده ی خدا، از خدا بترس و مُهرم را جز به حلال مگشای. من برخاستم.
حال [ای خداوند] اگر می دانی که من این کار را محض رضای تو انجام داده ام اندکی دیگر سنگ را کنار زن و سنگ کمی کنار رفت.
سومی گفت: خدایا، من کارگری را به یک پیمانه برنج اجیر کرده بودم. کارش را که تمام کرد گفت: مزدم را بده. من مزدش را دادم اما او گفت کم است و قبول نکرد. من با همان یک پیمانه برنج کشت و زرع کردم تا جایی که در درآمد آن یک گله گاو با چوپان های آن ها را خریداری کردم. آن کارگر بار دیگر نزد من آمد و گفت: از خدا بترس [و مزدم را بده] گفتم: برو آن گاوها و چوپان هایشان را بردار. گفت: از خدا بترس و مرا مسخره مکن. گفتم: مسخره ات نمی کنم. برو بردار. و او رفت و آن ها را با خود برد. حال [ای خداوند] اگر می دانی که من این کار را محض رضای تو انجام دادم بقیه در غار را هم بگشای، و تخته سنگ کاملاً کنار رفت و آن ها بیرون آمدند و رفتند.(18)
داستان دیگری که ذیلاً می آید هدفش تشویق مسلمانان به خودداری از شرب خمر است. حوادثی که در این داستان آمده طبیعی است که شنوندگان را به زیان های شراب و ضرورت خودداری از نوشیدن آن متقاعد سازد، چرا که نوشیدن شراب عقل را زایل و اراده را سست می کند و در نهایت به افتادن در ورطه گناه می کشاند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
« از شراب دوری کنید؛ زیرا که شراب ریشه ی همه گناهان است. در زمان های گذشته مردی بود که زنی گمراه دلباخته او شده بود. آن زن کنیز خود را در پی او فرستاد تا بیاید و شهادتی بدهد، مرد با کنیر آمد از هر دری که وارد می شد کنیز آن در را پشت سر او می بست تا آن که وارد اتاقی شد و زنی زیباروی را دید که کنارش غلامی و سبوی شرابی است. زن گفت: راستش من تو را برای شهادت دادن فرا نخواندم بلکه برای این از تو خواستم بیایی که با من درآمیزی، یا آن که از این شراب جامی بنوشی، و یا این غلام را بکشی. مرد گفت: از این شراب جامی به من ده. زن جامی به او نوشاند. مرد گفت: باز هم بده، و آن قدر نوشید که سرانجام هم با آن زن همبستر شد و هم غلام را کشت. پس، از شراب دوری کنید، زیرا که به خدا سوگند شراب و ایمان هرگز با هم جمع نشوند مگر آن که یکی از آن دو دیگری را بیرون کند». (19)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ارزش توبه را و این که خداوند پاک و بلند مرتبه بسیار آمرزنده و مهربان است و هرگاه بندگانش از روی اخلاص و به امید رحمت او توبه کنند گناهانشان را می آمرزد، به یارانش تعلیم می داد و می فرمود هرگاه بنده گناه کند اما سپس به درگاه پروردگارش باز گردد و از او آمرزش و پوزش بخواهد خداوند بزرگ توبه اش را می پذیرد و آن حضرت برای آن که این آمرزش در دل های صحابه تأثیر بیش تر بگذارد آن را از رهگذر داستان زیر بیان می کند:
« شخصی گناهی کرد اما سپس گفت: بار الها، گناه را بیامرز، خداند متعال فرمود: بنده ام گناهی کرد و دانست که خداوندی دارد که هم گناه را می بخشد و هم برای گناه مؤاخذه می کند. دوباره گناه کرد و باز گفت: ای خداوند من، گناهم را بیامرز. خداوند تبارک و تعالی فرمود: بنده ام گناهی کرد و دانست که خداوندی دارد که هم گناه را می بخشد و هم برای گناه مؤاخذه می کند. سه باره گناه کرد که باز گفت: ای خداوند من، گناهم را بیامرز. خداوند تبارک و تعالی این بار هم فرمود: بنده ام گناهی کرد اما دانست که خداوندی دارد که هم گناه را می آمرزد و هم برای گناه مؤاخذه می کند. بنده ام را آمرزیدم، آنچه خواهد گو انجام دهد». (20)
عبارت « آنچه خواهد گو انجام دهد» به معنای این است که تا وقتی که چنین کند، یعنی گناه کند و توبه نماید، او را می آمرزم، چرا که توبه گناهان گذشته را از بین می برد.
این ها نمونه هایی بود از داستان هایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای یارانش می گفت تا از رخدادهای آن ها پند و درس گیرند، یا از طریق آن ها به ایشان حکمت و معرفت آموزد. این روش تعلیم و تربیت در برانگیختن توجه یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و سرعت دریافت نکاتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قصد داشت به آن ها بیاموزد تأثیر فراوانی داشت.
2- پاداش دادن
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به اهمیت پاداش در تقویت رفتار نیک اشاره کرده است آن جا که می فرماید:
« مزد کارگر را پیش از آن که عرقش بخشکد به او بدهید». (22)
پرداخت مزد کارگر بلافاصله پس از اتمام کاری که به او محول شده از این جهت مهم است که اولاً نیرویی را که وی صرف کار خود کرده است جبران می کند، ثانیاً باعث می شود که بار دیگر اگر از او کاری خواسته شد، با میل و رغبت تمام هرچه در توان دارد به کار گیرد، ثالثاً عملکرد او را بهبود می بخشد چرا که برای آن پاداش می گیرد. مطالعات تجربی جدید نشان داده است که هرگاه بلافاصله پس از پاسخی که یاد گرفتن آن مورد نظر است پاداش داده شود این پاداش در تقویت یادگیری تأثیر بیش تری دارد، و چنانچه پاداش با تأخیر داده شود تأثیر آن در تقویت یادگیری کم رنگ تر می شود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث، با این دستور که «پیش از خشک شدن عرق کارگر»، یعنی بلافاصله پس از اتمام کارش، مزد او را بدهید، به همین حقیقت اشاره کرده است؛ چرا که این کار تأثیر روانی بیش تری دارد و میل کارگر را به انجام دادن مستمر کاری که به او محول شده است قوی تر می کند.
لازم نیست که پاداش حتماً مادی باشد بلکه می تواند معنوی و به صورت تمجید و تعریف و تشویق باشد. برای مثال، ستایش رئیس از زیر دستانش در افزایش فعالیت آنان و انجام دادن بهتر کارهایشان تأثیرگذار است. یا تعریف و تمجید معلم از شاگردش به سرعت پیشرفت تحصیلی او کمک می کند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی به یارانش توصیه می کند که هرگاه کسی به آنان خوبی کرد آن ها نیز متقابلاً به او خوبی کنند هر چند با گفتن یک کلمه خوش باشد، در واقع به همین حقیقت اشاره می کند. می فرماید:
«... هر کس به شما نیکی کرد پاداشش دهید، و اگر چیزی برای پاداش دادن نداشتید برایش دعا کنید چندان که گمان برید پاداش او را داده اید». (23)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای برانگیحتن فعالیت کودکان به مسابقه دو و تقویت این فعالیت و تثبیت یادگیری آن در آنها، از عنصر پاداش استفاده می کرد. برای مثال به کودکان می فرمود: « هر که جلو بزند فلان جایزه را نزد من دارد»، و آن ها به طرف حضرت می دویدند و خود را روی سینه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می انداختند و حضرت آن ها را در آغوش می گرفت و می بوسید. (24)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ستایش از یارانش و قدردانی از آنان برای کارهای نیکی که می کردند و تشویق آن ها به این کارها عنایت داشت، چنان که از صفات نیکی هم که داشتند با تعریف و تمجید یاد می کرد. این ستایش و قدردانی معنوی و روحی ممکن است در برخی مردم تأثیری به مراتب بیش تر از پاداش مادی در تقویت صفات نیک و خصلت های پسندیده داشته باشد. (25)
پاداش هرگاه بلافاصله بعد از پاسخ داده شود تأثیر بیش تری دارد اما پاداش مهمی که شخص منتظر است در آینده دریافت کند، نیز در تقویت رفتار انسان مؤثر است. برای مثال، گاهی اوقات کارمند با تلاش و جدیت کار می کند برای این که به ترفیعی دست یابد، یا چند سال دیگر به پست بالاتری برسد. یا دانش آموز در خواندن درس هایش کوشش و زحمت زیادی به خرج می دهد برای این که در امتحانات پایان سال قبول شود. توانایی انسان بر انتظار پاداش در آینده، این امکان را به او می دهد که به امید رسیدن به اهداف بزرگش در آینده برنامه ریزی کند و زمانی طولانی صبورانه تلاش کند. بنابراین، تشویق به پاداشی اخروی و تهدید از عذاب آن، همچنان که پیش تر نیز در مبحث تحریک انگیزه با تشویق و تهدید گفتیم، تأثیر عمیقی در رفتار مؤمنان و تحریک انگیزه های آنان برای ایمان به خداوند متعال، و چنگ زدن به رشته تقوا و کردار نیک به قصد رضایت خداوند و به امید برخورداری از نعمت های بهشت دارد.
مطالعات جدیدی که روان شناس امریکایی، اسکینر (Skinner)، به عمل آورده روشن ساخته است که پاداشی که در دفعات گوناگون و نامشخص به پاسخ مطلوب داده می شود از یک سو بر نیروی یادگیری آن پاسخ می افزاید و از سوی دیگر از بین رفتن آن را دشوارتر می سازد. از جمله نتایجی که اسکینر در تحقیق خود به آن رسید این است که پاداش معلم به شاگردان برای انجام تکالیف مدرسه، هرگاه در دفعات مختلف و نامشخص و نامعلوم صورت پذیرد، به افزایش فعالیت و اهتمام آنان به انجام وظایف و تکالیفشان منجر می شود، چون منتظر رسیدن به پاداشی هستند که در هر زمانی ممکن است به آن داده شود. (26)
چهارده قرن پیش از آن که اسکینر این حقیقت را کشف کند، پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را پیاده کرده است. برای نمونه، در حدیثی از آن حضرت آمده است که فرمود:
« در شب هنگام، ساعتی است که هر مرد مسلمانی آن را دریابد، در آن لحظه هر خیری از امور دنیا و آخرت را از خداوند بزرگ مسألت کند حتماً آن را به او عطا می کند، و این ساعت در هر شبی وجود دارد». (27)
نیز درباره ی روزه ی جمعه فرموده است:
« در این روز، ساعتی وجود دارد که هر بنده ی مسلمانی در آن ساعت به نماز ایستاده باشد و از خداوند چیزی بخواهد حتماً آن را به او عطا می کند. حضرت با اشاره دستش اندک بودن این لحظه و ساعت را نشان داد». (28)
در این دو حدیث، ما شاهد اجرای عملی در نوع خود بی نظیر اصل «تقویت» یعنی پاداش دادن در دوره های زمانی گوناگون و نامعین، هستیم، که، خود نشانگر شناخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ماهیت رفتار انسانی، و به کارگیری خردمندانه اصول مؤثر در اصلاح رفتار است؛ چرا که آن حضرت می فرماید در شب ساعتی و وقتی است که هرگاه مسلمان در آن ساعت از پروردگارش خیری را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند و آنچه را خواسته است به او می دهد.
اما حضرت این ساعت را تعیین نکرده بلکه آن را مبهم و نامشخص باقی گذاشته است. نتیجه طبیعی عدم تعیین این ساعت، کوشاتر شدن مسلمانان در امر نماز و ستایش و نیایش در سراسر شب است بدان امید که این ساعت را دریابد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم چنین، ساعت مستجاب شدن دعا در روز جمعه را تعیین نکرده است که این، خود، بر فعالیت مسلمانان برای تقرب به خداوند متعال از طریق نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار در بیش تر اوقات روز جمعه می افزاید، بدان امید که این ساعت استجابت دعا را درک کنند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص شب قدر نیز همین روش را به کار گرفته است؛ چرا که فرموده است شب قدر در دهه ی آخر ماه رمضان قرار دارد اما مشخص نکرده که در کدام شب. می فرماید:
« شب قدر را در دهه ی آخر رمضان بجویید». (29)
و در حدیثی دیگر می فرماید:
« شب قدر را در شب های فرد دهه ی آخر رمضان بجویید». (30)
روش است که فلسفه ی پنهان داشتن شب قدر و تعیین نکردن آن تشویق مسلمانان به کوشش و تلاش در عبادت، در کلیه شب های دهه ی آخر ماه رمضان است. اگر این شب مشخص می شد قطعاً بسیاری از مسلمانان تنها همان شب در عبادت و نیایش می کوشیدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خود، در ده شب آخر ماه رمضان به اعتکاف می پرداخت و صحابه نیز به پیروی از آن حضرت، در این شب ها اعتکاف می کردند.
اهمیت پاداش در یادگیری موضوعی است که امروزه مورد قبول همگان است، و تحقیقات تجربی جدید آن را به اثبات رسانیده است. البته تنبیه و کیفر نیز گاه در یادگیری مفید است اما بدون شک روش پاداش از کیفر دادن بهتر و در یادگیری و تربیت مؤثرتر از آن می باشد. کیفر، به ویژه کیفر بدنی شدید، گاه تأثیر زیانباری در شخصیت یادگیرنده دارد؛ چرا که بعضاً منجر به احساس کمبود و اضطراب می شود. از این رو، متوسل شدن به تنبیه و کیفر جز در مواردی خاص پسندیده نیست، یعنی زمانی که هرگونه تجربه و تلاش دیگری برای اصلاح رفتار نادرست یا انحرافی با شکست مواجه شود. زمانی هم که از کیفر استفاده می شود نباید سخت و شدید باشد تا به شخصیت یادگیرنده آسیب برساند. مربیان مسلمان در گذشته بر اهمیت استفاده از نرمش و مهربانی در تربیت کودکان و دانش آموزان تأکید می کردند، و اگر در مواردی استفاده از تنبیه بدنی ضرورت پیدا می کرد، از تنبیه شدید پرهیز می شد و با ملایمت صورت می گرفت؛ چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود:
« خداوند نرم خوست و نرمش را دوست دارد، و برای نرمش آن می دهد که برای خشونت نمی دهد». (31)
آن حضرت، هم چنین، از ضربه زدن به صورت نهی کرده فرموده است:
«... هیچ گاه کسی به صورت ضربه نزند». (32)
« ... هرگاه یکی از شما کتک زد از زدن به صورت پرهیز کند». (33)
معلمان و مربیان مسلمان رهنمود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در نظر گرفتند و به استفاده از تحسین و تشویق در تربیت کودک توصیه کردند دو از مجازاتِ زدن یا تنبیه بدنی نهی نمودند. (34)
پی نوشت ها :
1. محمدعثمان نجاتی، القرآن و علم النفس، ص 145-180.
2. محمدعثمان نجاتی، علم النفس فی حیاتنا الیومیة، ص 153-155.
3. ناصف، ج1، ص 32.
4. ناصف، ج1، ص 32، پ13.
5. یعنی دو امری که یکی از آن ها موجب رفتن به بهشت شود و دیگری موجب رفتن به دوزخ.
6 ناصف، ج1، ص 33.
7. ناصف، ج1، ص 30-31.
8. ناصف، ج2، ص5-6. هفت گناه بزرگ عبارتند از: شرک به خدا، قتل نفس
محترمه مگر آن که مستحق باشد، خوردن مال یتیم، رباخواری، جادوگری، گریختن
از میدان جهاد، و تهمت زدن به زنان شورهردار مؤمن و پاکدامن.
9. ناصف، ج5، ص 211.
10. ناصف، ج1، ص 52.
11. البهی الخولی، آدم (علیه السلام) فلسفه تقویم الانسان و اخلاقه، ص 185.
12. نَووی، ج1، ص 400، ح 444/1.
13. یوسف/ 111. درباره ی بهره گیری قرآن کریم از داستان برای تحریک انگیزه، در کتاب قرآن و روان شناسی، ص 160-161، بحث کرده ایم.
14. شیبانی، ج4، ص 113-114.
15. نَوَوی، ج2، ص 945، ح 1371/4.
16. شیبانی، ج2، ص 114.
17. شیبانی، ج2، ص 114.
18. ناصف، ج1، ص 52-54.
19. ناصف، ج3، ص 144.
20. نَوَوی، ج1، ص 383-384.
21. محمدعثمان نجاتی، علم النفس فی حیاتنا الیومیة، ص 155-156.
22. ابن ماجه، ج2، ص 2443.
23. نَوَوی، ج2، ص 1175، ح 1725/2؛ احمد، ج1، ص 214.
24. عبدالرحیم صالح عبدالله، تربیة الطفل فی الاسلام، مجلة الوعی العربی، شماره 203، سپتامبر 1981، ص 39.
25. برای دیدن احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که متضمن
ستایش از صحابه است مراجعه کنید به صحیح بخاری و مسلم، باب فضائل الصحابه،
برخی از این احادیث در: الرسول و العلم، یوسف القرضاوی، ص 129-131 نیز آمده
است.
26. Kimble, G. A., Garmezy, N. and Zigler, E Principles of
Psychology, 6 th ed. New York: John Wiley and sons, 1984, pp. 258-261.
Kagan J., Havemann, E. and Segal, J. Psychology: An Introduction. New
York: Harcourt Brace Jovanovich, Publishers, 1984, pp. 94-96.
27. نَووی، ج2، ص 841، ح 1179/19.
28. شیبانی، ج3، ص 314.
29. ناصف، ج2، ص 81.
30. ناصف، ج2، ص 81.
31. ونسنک، ج2، ص 284.
32. سنن احمد، ج3، ص 323.
33. ونسنک، ج3، ص 500.
34. برای دیدن نظر دو تن از دانشمندان مسلمان در این خصوص نگاه کنید به:
ابن سینا، کتاب السیاسة، ص 12-15؛ غزالی، کتاب احیاء علوم الدین، ج3، باب
«الطریق فی ریاضة الصبیان فی اول نشوئهم و وجه تأدیبهم و تحسین اخلاقهم»، ص
72-74.
نجاتی، محمدعثمان؛ (1387)، حدیث و روان شناسی، ترجمه ی حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ دوم