احترام به پدر و مادر(نمونه طرح بحث در حلقه ها)
احترام به پدر و مادر
امام زین العابدین
علیه السلام میفرماید: حق مادرت آن است که بدانی، او به گونهای تو را حمل
کرد که هیچ کس کسی را چنین حمل نکرده است و چنان ثمرهای از قلبش را به تو
داده است که هیچ کس به کسی نمیدهد. او با جوارحش تو را حفظ کرده و هراسی
از آن نداشته است که با وجود گرسنگی، تو را سیر و با وجود تشنگی، تو را
سیراب کند و تو را بپوشاند، در حالی که خود برهنه است، خویشتن را در آفتاب،
سایه بان تو سازد و از برای تو از خواب دست کشد و تو را از گرما و سرما
حفظ کند تا برای او باقی بمانی و تو نمیتوانی سپاسش را به جای آری، مگر به
یاری و توفیق الهی.
اگر شخصی کوچکترین نیکی و احسانی در حق انسان به
جای آورد، عقل تشکر و قدردانی از او را لازم میداند، حال با توجه به اینکه
پدر و مادر سمبل نیکی و احسان به فرزند هستند و از جان خود برای پرورش او
مایه میگذارند، سزاوارترین انسانها برای احترام و قدردانیاند.
خوش زبانی و خوش رفتاری با والدین
بهترین
راه برای ابراز محبت به پدر و مادر، نرم گویی و خوش زبانی با آنهاست.
پیشوایان معصوم علیهم السلام که بزرگترین مربیان بشری هستند، تندی به پدر و
مادر را نهی کردهاند و حتی صدای ما نباید از صدای آنان بلندتر باشد چه
رسد به این که خدای ناکرده با آنان به زشتی سخن بگوییم که سخن زشت و ناسزا
گفتن به والدین، از گناهان کبیره است.
امام صادق علیه السلام سفارش کرده
است: «حتی هنگامی که پدر و مادرتان شما را میزنند، شما از درگاه خدا برای
آن دو طلب غفران و بخشش کنید.» باز همان حضرت میفرماید: «اگر پدر و مادر
صدایشان را بلند کردند شما صدایتان را آهسته کنید و با آرامش با آنان سخن
بگویید.» حتی نباید پدر ومادر را به نام کوچک صدا بزنند. نگریستن از روی
مهربانی و عطوفت به صورت والدین، عبادت است. امام صادق علیه السلام
میفرماید: «هیچ گاه چشمانت را از نظر کردن به والدین پر مکن، مگر با رحمت و
مهربانی.» خداوند در قرآن کریم در توصیهای نیکو به همه آدمیان میفرماید:
«و قل لهما قولاً کریما» با آنان با احترام سخن بگوی. پس اگر میخواهیم
محبت خود را به آنان اظهار کنیم و سپاس گذار و قدردان آنان باشیم، این سخن
امام را به خود تلقین کنیم که: «در همه حال سپاس گذار والدین باشید، حتی در
مواقعی که گفتار و کردار والدین مطابق میلتان نباشد.» مطیع بودن در قبال
پدر و مادر نشان دهنده محبت به آنهاست.
خداوند متعال در قرآن کریم
میفرماید: «پروردگار تو حکم نمود که جز او را نپرستید و به پدر و مادر
کاملاً نیکی کنید و اگر یکی از آنها و یا هر دو نزد تو به پیری رسیدند،
کمترین اهانتی به آنها روا مدار و بر آنها فریاد مزن و گفتار لطیف و
سنجیده به آنها بگو»
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «نظر الولد الی والدیه حباً لهما عبادة؛ نگاه همراه با محبت فرزند به پدر و مادر عبادت است»
ثواب بوسیدن پای مادر:
پیامبر (ص) فرمود: «کسی که پای مادرش را ببوسد؛ مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است»
و نیز فرمود: «هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد، از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند»
در حدیث دیگری فرمود: «کسی که قبر والدین خود را در هر جمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده میشود و از نیکوکاران نوشته شود.»
گناهی نیست که مرتکب نشده باشم!
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
سه نفر از بنی
اسرائیل با هم به مسافرت رفتند. در ضمن سیر و سفر در غاری به عبادت خدا
پرداختند، ناگهان! سنگ بزرگی از قله کوه فرود آمد و بر در غار افتاد و
دهانه غار به کلی بسته شد. و مرگ خود را حتمی دانستند. پس از گفتگو و چاره
اندیشی زیاد به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند! از این مرحله خطر راه رهایی
نیست مگر این که از روی راستی و درستی با خدا سخن بگوییم. اکنون هر کدام از
ما عملی را که فقط برای رضای خدا انجام دادهایم به خدا عرضه کنیم، تا
خداوند ما را از گرفتاری نجات بخشد.
یکی از آنها گفت:
خدایا! تو
خود میدانی که من عاشق زنی شدم که دارای جمال و زیبایی بود و در راه جلب
رضای او مال زیادی خرج کردم، تا اینکه به وصال او رسیدم و چون با او خلوت
کردم و خود را برای عمل خلاف آماده نمودم، ناگاه در آن حال به یاد آتش جهنم
افتادم. از برابر آن زن برخواسته بیرون رفتم. خدایا! اگر این کار من به
خاطر ترس از تو بوده و مورد رضایت واقع شده، این سنگ را از جلوی غار بردار!
در این وقت سنگ کمی کنار رفت به طوری که روشنایی را دیدند.
دومی گفت:
خدایا! تو خود آگاهی که من عدهای را اجیر کردم که برایم کار کنند و قرار
بود هنگامی که کار تمام شد به هر یک از آنان نیم درهم بدهم، چون کار خود را
انجام دادند من مزد هر یک از آنها را دادم ولی یکی از ایشان از گرفتن نیم
درهم خودداری کرده و اظهار داشت: اجرت من بیشتر از این مقدار است، زیرا من
بهاندازه دو نفر کار کردهام، به خدا قسم کمتر از یک درهم قبول نمیکنم
در نتیجه مزدش را نگرفته رفت و من با آن نیم درهم بذر خریده کاشتم خداوند
هم برکت داد و حاصل زیاد برداشتم پس از مدتی همان اجیر پیش من آمده و مزد
خود را مطالبه نمود. من به جای نیم درهم، هیجده هزار درهم (اصل سرمایه و
سود آن) به او دادم. خداوندا! اگر این کار را من تنها به خاطر ترس از تو
انجام دادهام این سنگ را از سر راه ما دور کن. در آن لحظه سنگ تکان خورد،
کمی کنار رفت به طوری که در اثر روشنایی همدیگر را میدیدند، ولی
نمیتوانستند بیرون بیایند.
سومی گفت:
خدایا! تو خود میدانی که من
پدر و مادری داشتم که هر شب شیر برایشان میآوردم تا بنوشند، یک شب دیر به
خانه آمدم و دیدم به خواب رفتهاند خواستم ظرف شیر را کنارشان بگذارم و
بروم، ترسیدم جانوری در آن شیر بیفتد، خواستم بیدارشان کنم، ترسیدم ناراحت
شوند، بدین جهت بالای سر آنها نشستم تا بیدار شدند و من شیر را به آنها
دادم! بار خدایا! اگر من این کار را به خاطر جلب رضای تو انجام دادهام این
سنگ را از ما دور کن! ناگهان! سنگ حرکت کرد و شکاف بزرگی به وجود آمد و
توانستند از آن غار بیرون آمده و نجات پیدا کنند.
امیدوارم موفق باشید.