در دبیرستانی بودم، یکی سؤال قابل تأملی مطرح کرد، وی پرسید؛ چرا
برخی از دخترخانمها تا دوران جوانی، با حجاب و دارای پوششی مناسب هستند،
ولی همین که از شهر خود مهاجرت میکنند و وارد شهری بزرگ همچون؛ تهران
میشوند، به تدریج نوع پوشش و حجابشان تغییر میکند؛ به طوری که حتّی در
رفتارشان این نوع تغییرات مشهود است؟
من
پرسیدم، که اگر از دو دختر خانم باحجاب، به طور جداگانه
سوال شود که علّت پوشش شما چیست؟ و یکی از آن دو در جواب بگوید: به خاطر
خدا؛ زیرا خداوند از ما خواسته است که پوشش و حجابمان را رعایت کنیم و
دیگری بگوید؛ پوشش نامناسب، در منظر مردم زشت و ناپسند است، به طوریکه
مردم تصور بدی نسبت به فردی که پوشش نامناسب دارد، پیدا میکنند.
آیا
به نظرشما این دو نگاه به حجاب، مثل هم هستند؟ اینکه فردی محوریّت با حجاب
بودنش، خواست خدای متعال باشد و دیگری محوریّت با حجاب بودنش، نگاه و تصور
مردم باشد، آیا این دو با هم یکی هستند؟